اولین باری بود که بیپولی را تجربه میکردم. نمیدانم ترم چندم بودم. آه در بساط نداشتم. فشار سنگینی بود. صرفاً به این خاطر که پول نداشتم. نه چون در مضیقه بوده باشم. پول نداشتن، عین این است که در فضایی فاقد اکسیژن گیر افتاده باشی. توی دفتر خاطراتام نوشتم. دیگر ندارماش، چون مرورش آزارم میداد. درست عینِ صحنهای که اسکارلت از «نداشتن» فرسود و وحشتی که تا بود، با او بود.
از اینکه پول نداشته باشم، همیشه وحشت داشتم. بعد از آن موقع، دیگر هرگز پیش نیامد که دستام خالی باشد. شاید کم داشتم، ولی داشتم و همین برایم کافی بود تا شاد باشم. بعدها، حتی همین کم داشتن هم برایم آزار دهنده شد، پارسال، موقعی که بستری بودم و حقوقام قطع شده بود اینطوری شده بودم. پول داشتم ولی از اینکه ممکن است جایگزین نشود میترسیدم، برای غلبه به این ترس، اما «ولخرجی» میکردم. با یقین به اینکه پول باید خرج شود تا جایگزین شود. و جایگزین میشد. زیاد طول نمیکشید ولی رخ میداد. هر چند نمیتوانم ادعا کنم که پول جمع کُن ِ خوبی هستم ولی در زندگیام هرگز پیش نیامده که واقعاً بیپول شوم.
شاید برای همین است که حس دوگانهای دارم به این مسئله:ترس. نه واقعاً میترسم، چون یقین دارم دستام واقعاً خالی نخواهد ماند و نه میتوانم نترسم، چون هر اتفاقی میتواند رُخ بدهد. مواجهاتام با ثروت، چیزی شبیه «بیماری» است. یک چیزی شبیه سرماخوردگی. همیشه امکانِ اینکه سرمابخورم هست. ممکن است به محض ِ احساس سرماخوردگی با خوردنِ آمانتادین کلهپایش کنم. یا آب پرتقالی. ولی وقتی رخنه کرد، وقتی اساسی وارد عمل شد و گرفتارم کرد، باید دید از چه نوع است: باکتریایی یا ویروسی؟ درماناشان با هم فرق دارد. ویروسیاش بهتر است. لازم نیست آنتیبیوتیک بزنی یا زیادی قرص و کپسول قورت بدهی. کافی است مایعاتِ گرم بخوری و آبِ مرکبات و خوب استرات کنی تا «زمان»اش طی شود و رهایت کند. ولی خوب، انتخاب اینکه از چه نوعی باشد دستِ خودمان که نیست، هست؟
حالا انگار سرماخوردهام و به نظر میرسد از نوع باکتریاییاش باشد. چون آمانتادین اثر نکرده است. باید رفت پیش دکتر و نسخه گرفت و آنتیبیوتیک خورد و زَد و هی سرفه کرد و هی دماغ گرفت و هی تب کرد و هی لرز داشت و خدا میداند چه بلاهای دیگری. و چه مدتی … کاش ویروسی باشد!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* نوشته است: «همچنان به زندگی امیدوارم،
همچون قزل آلایی که بر خلاف جریان آب شنا می کند،
در حوضچه پرورش و فروش ماهی قزل آلا.» (+)
** در یک لیوان چای داغ بخوانید: «هدفمندسازی و تورم: قسمتِ اول» (+)