اصولاً و کلاً آدمی نباید جوگیر بشود. ولی خوب دستِ آدم نیست که! چه برسد حوّا باشی. که بعد بروی این(+) را بخوانی و بعد بخواهی با چند تکه دندهی گوسفندی که توی فریزر ماندهاند چهکار کنی؟ یک سرچی بکنی و برسی به دستور پُختِ «کباب دنده کردستان». بعد بلند شوی سُساش را درست کنی و دندهها را بخوابانی داخلاش که حالا، دوازده ساعتِ بعد کباباشان کنی و توی قلب مهربانِ آقامون جای بیشتری اشغال کنی!
نشد که! نه که کباب بد شده باشد. کلاً دندهی گوسفند [یا هر چی] را که نباید کباب کرد که! آنوقت موقع خوردناش هی باید زُل بزنی توی صورتِ آقامون که خوشات نیامد نه؟ آن بیچاره که آقامون باشد هم هی بگوید نه خانومی. من که دارم میخورم که!
بعد همان بیچاره الآن رفته است بیرون قدم بزند از بس معدهاش به درد آمده بود. از بس گوشت آبپز میخورند این مردهای ما که طاقتِ کباب دنده را ندارند که.
این شکلی نگاهم نکنید! من آشپزیام حرف ندارد! مشکل از این دندههاست که اصلاً نباید کباباشان کرد!
پـ .نـ :دستور پُخت(+)