دلم میخواهد دیر برسم، اتوبوس درهاش بسته شده باشد، دنبالش بدوَم، بکوبم به تنهاش و نگهندارد. دنبالش بدوَم. نگهندارد.
دلم میخواهد برف باریده باشد بیهوا، این هوا و من تا این هوا توی برف فرو رفته باشم سر چهارراهی و تاکسیها نگهدارند و تا من برسم، مردی سوار بشود و برود و من بدوَم دنبالشان و نگهندارند.
من بدوَم … بدوم … بدوم …