مرد با درخت گردویش وداع گفت؟

وقتی
امسال عید رفتم تبریز، دیدم خانه‌ای که خیلی سال پیش از آن عموی بزرگ من بود و
بعدها شد خانه‌ی کس دیگری و درختِ گردوی (+) مشهور در حیاط آن واقع بود را ویران کرده‌اند
تا خانه‌ی بهتری بنا کنند. دلم گرفت فقط برای مردی که اگر به آن درخت گردو نگاهی
نمی‌انداخت راه خانه‌اش را گم می‌کرد. چند ساعت پیش دوستی پیامک زد که پدر اکرم،
همان مردی که اگر به این درخت گردو نگاهی نمی‌انداخت، راه را گم می‌کرد، به رحمت
ایزدی پیوسته است و این جمعه، اولین جمعه‌اش است و قلبم لرزید. آیا من احساس کرده
بودم او رفته است؟

 

روحش
شاد و قرین رحمت ابدی باد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*کتابِ
دوست خوبم، صاحب وبلاگ «مینیمال‌ها و طرح‌های رضا نآظم» را می‌توانید از طریق یکی از
این لینک‌ها (

لینک اول +، لینک دوم +
) دانلود کنید و اگر تمایل داشتید مبلغی را به عنوان بهای کتاب به شماره
حسابی که در صفحه‌ای از
PDF است، واریز نمائید. 


 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.