ویرجینیا
وولف کلافه نگاه میکند. ویرجینیایی که روی بوکمارکم هست را میگویم. این بوکمارک
را بیشتر از چند سالی است که دارم و ویرجینیا لاجرم همراه من، تمام این مدت کتاب
خوانده است. امروز اما ویرجینیا را که میگذاشتم لای صفحاتِ ۳۴ و ۳۵ «ساعتها»ی
کانینگهام، بیحوصله دستش را زده زیر سرش طوریکه انگشت کوچولوی ـ نمیدانم
کدام دستش! چون عکسها قابل استناد نیستند، با این همه ترفندهای فوتوشاپی که هست!
ـ مماس شده است با پلکِ زیرین چشم همان سمتش. چیزی نمیگوید و با همین سکوتش
خستگی و کلافگی و انتظارش را به رخم میکشد … «کِی کتابی از من خواهی خواند؟»