هم یرزقون …

شعرا،
خوب شعر زیاد می‌گویند، به هر سبک و سیاقی. شاید حتی چندین جلد کتاب هم بدهند
بیرون. از این همه شعر، یک غزلی این وسط گُل می‌کند. می‌شود شاه‌غزل. از این شاه‌غزل،
یک بیتی گُل می‌کند می‌شود شاه‌بیت؛ شاه‌بیت‌ها می‌شوند شناسه‌ی یک شاعر حتی. یا
یک سبک سُرایش. بعد ممکن است این شاه‌بیت آنقدر توی دهان‌ها بچرخد که بشود مَثَل.
بعضی‌شان اختصاص دارند به قشری خاص و مثلاً بقال سر کوچه آن را بلد نیست ولی رامک
بلد است. بعضی اما نه، بین فقیر و غنی، بین بیسواد و باسواد باب می‌شود. مثلِ عام
می‌شود. جنس‌ش این شکلی است که فقیر و غنی نمی‌شناسد، عالم و نادان نمی‌داند.
روستایی هم بلد است، شهری هم بلد است. به جا هم بلدند. سینه به سینه.

توی
خلقتِ خدا هم، چقدر آدم خلق می‌شود، چقدر حوا. رنگ به رنگ. جوراجور. از این هم
آدم، یک فوجی گُل می‌کند. می‌شود «حزب‌الله»*؛ از این فوج یکی گُل می‌کند می‌شود «شهید» … 


 

 * دچار سوءتفاهم نشوید، حزب الله، یعنی هر کسی از هر دین و آیینی که رو به سوی خدا دارد. خدای احد و واحد.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.