دو کبوتر عاشق

امروز که این پست (+) دوست حج رفته‌ام را خواندم، یاد پیرزن و پیرمردی افتادم که سال ۸۶ با ما همسفر بودند. بنده‌ی خدا پیرمرد آلزایمر داشت و علی‌رغم اینکه بعد از احرام بستن زن و مرد از هم جدا می‌شوند، این دو تا چسبیده بودند به هم که گم نشوند.

من قول نداده بودم عکس را بدهم به‌شان. ان‌شاالله که زنده باشند، اگر نه روحشان شاد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.