فراموشی

ایستاده
بودم با دو دست روی دو پای در بند، چشمهایش خیس و داغ و سرخ گفت: «سوسن داشت یادم
می‌رفت اینطور رو به رو ایستاده زل زده به چشمانت بودنم.»

 

 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

* آتشی که نمی‌سوزاندم +

** زهرا دو پست نوشته بود در مورد
تعریف ماهیت هجوم شیطان از چهار وجه به انسان. +،+ بخوانید خالی از لطف نیست.


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.