از خون جوانان وطن لاله دمیده

نقدها و توصیفات زیادی را مرور کرده بودم در مورد «چ». البته عادتم نیست قبل از تماشای فیلمی چنین کنم. اما امیدی نداشتم که بتوانم به دیدن فیلم بروم ولی رفتیم.

فیلم حاتمی‌کیا برخلاف تصور برخی ربطی به پاوه ندارد. ربطی به شهید اصغر وصالی هم ندارد. کاری به جلوه‌ی روحانی که از شهید چمران ساخته و پرداخته شده هم ندارد. فیلم «چ» در مورد خود واقعی شهید چمران است. درباره‌ دگرگونی که ممکن شد و تغییری که حاصل آمد تا چمران بداند و باور کند خمینی سرباز خدا نیست، خمینی فرمانده سپاهی از سپاهیان خداوند است. تا بفهمد چرا این پاسدارها اینطور شیفته‌ی شهادت شده‌اند. که اصغر وصالی تردید کرده باشد در چمران بازرگان بودنِ او یا چمران خمینی بودنش. فرق بسیار است. تفاوت از فاصله‌ی شکست تا پیروزی‌است. که باید بپذیرد چمرانِ خمینی باشد.

فیلم را حقیقتاً دوست می‌دارم.

 

پ.ن: البته شیفتگانِ شخصیت چمران شاید دلخور باشند از حاتمی‌کیا. منی که شیفته‌ی او نبودم و نیستم، فهمیدنِ منظور فیلم برایم ساده‌تر بود.

پ.ن مجدد: یادم رفت بنویسم که کسی نوشته بود چمران فیلم و عکس بچه‌هایش را پاره می‌کند. هی منتظر این صحنه بودم. نمی‌دانم مردم فیلم را چطوری تماشا می‌کنند. من جز احساس مردی که ناگزیر به ترک فرزندانش است و دلتنگی‌اش و غلیان احساساتش چیزی دیگر درنیافتم.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.