صحبت سر اینکه چرا ایران در دقیقه ۹۱ از آرژانتین گل خورد زیاد است. مظنونین متهم و محکوم هستند و فحشخورشان ملس. اما کسی حواسش به مارتین، ببخشید! «روح اعظم» نیست که به عنوان نماینده خودم فرستادم تا یواشکی توپهای ارسالی آرژانتینیها را قلقلک بدهد. سفارش اکید کردم تا آخر بازی سر جایش باشد اما یادم رفت بگویم منظورم از «آخر بازی» چیست که طفلک معصوم که حسابی هم خسته شده بود بلند نشود دقیقه نود برگردد خانه که یکهو دادِ دردناک امیر بلند شود که «آخ! زد!» و من از تعجب و بهت ندانم چه کنم با این یار دوازدهم که از شدت خستگی روی پا بند نبود و گُلی که تمام آن نود دقیقه را داده بود بر باد …
فحش هم نمیشود داد به روح که! … آن هم روحی که نود دقیقه جنگیده است. خارج از توان است. هیچ میدانید برای اینکه یک روح بتواند با جسمی رابطه آن هم از نوع «توپـ»ـی اش داشته باشد چقدر انرژی صرف میکند؟ فعلاً به «بار» ندادن به او بسنده کردهام. خودش هم غمگین است. سخت است … خیلی سخت!