خانمی که شما بودین

زیادی دست‌دست کردم. نمی‌دانم چند روز گذشته است اما نمی‌شد بنویسم. امروز کلیپی دیدم که فکر کردم باید قبل از رمضان دِین شما را ادا کنم.

احتمالاً نود یا نود و یک بود. من برای زنان‌پرس مطلب می‌نوشتم، نقد فیلم و سریال و تئاتر و اینها. قرار شد درباره برنامه خانمی که شما باشی بنویسم، نشستم یکی یا دو قسمتش را دیدم و نوشتم، دیدم به برنامه مثبت بود، مثبت نوشتم ولی گویا به مذاق ایشان خوش نیامد، دست بردند در متن و چیزی که منتشر شد کاملاً فرق داشت. اعتراض کردم البته گفتند کار نشریه همین است. کار بدی که کردم شاید این بود که کوتاه آمدم، پولش را هم گرفتم خرج کردم لابد نوش جانم. این همان دِینی بود که سنگین آمد برایم بعد از رفتنت. شاید اصلاً آن‌روزها تره‌ای هم خورد نکرده کسی برای نوشته دستکاری شده‌ام، خصوصاً که نماند دیگر زنان‌پرس. اما در کائنات که مانده. حداقل در ذهنم که بیدار شده بعد از سالها. من سر ماجرای جنجالی کلمه‌ای ننوشتم ولی کلمات را خواندم و شاید پوزخندی هم زده باشم اصلاً خاطرم نیست چون درد بسیار بود و بزرگتر. یادم نیست. اما من باید این را می‌نوشتم. حتماً باید می‌نوشتم. ببخش مرا.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.