دیکر نمیتوانم از تماشای بچههای کوچک لذت ببرم، وقتی با دیدن پدرشان دست و پا میزنند، وقتی شیر میخواهند و جور خاصی برای مادر گریه میکنند… وقتی دیگر آبی نیست و از درون میسوزند. وقتی اصلاً نا ندارند گریه کنند حتی.
دیکر نمیتوانم از تماشای بچههای کوچک لذت ببرم، وقتی با دیدن پدرشان دست و پا میزنند، وقتی شیر میخواهند و جور خاصی برای مادر گریه میکنند… وقتی دیگر آبی نیست و از درون میسوزند. وقتی اصلاً نا ندارند گریه کنند حتی.