یک خورده درد دل کنم؟

اینکه مادر از مرگ حتمی برگشت و من به طرز دردناکی برگشتم و پنج ماه با هم زندگی کردیم فوق‌العاده بود. معجزه بود. اما اتفاقات عجیبی هم در پی داشت، گاهی آزارم می‌دهند.

خواهرهایم تصدقشان بروم هنوز فکر می‌کنند اشیا و اثاث زندگی من مال مادرم بوده و یکهو تماس می‌گیرند که کیسه آب‌گرم مادر را، فشارسنج مادر را، پارچ استیل مادر را، فلان و بیسار مادر را بده. نمی‌گویند لطفاً. گاهی حالش را دارم و توضیح می‌دهم که این که می‌خواهی مال من است، جهاز من است یا مثلاً امیر خریده است. مال مادر نیست. باید بگویم رسیور تلویزیون مال مادر نبود، مال ما بود وقتی تلویزیون خریدیم دادیم به حاج‌خانم، ولی خسته شدم واقعاً.

زشت نبود واکری که در اتاق لای اثاث مشاهده کردید و خیلی با ژست آهان مچت را گرفتیم که حلال و حرام حالی‌ات نیست، طلبش کردید که بدهید به کسی در مسجد، تا می‌گویم واکر شما هنوز اتاق مادر است در خانه پدری و این مال خودم است، نیازمند توی مسجد ناگهان غیب می‌شود؟

آدم بسیار دست و دلبازی هستم. مال دنیا به چشمم نمی‌آید. اما رفتارها اذیتم می‌کنند. طرز بیان، طرز خواستن و طرز تفکر «من زرنگتر از تو هستم» اصلاً فشنگ نیست. بفهمم احتیاج دارید هر طور شده از بازار برایتان تهیه می‌کنم، اگر نه با شرمساری دست دوی خودم را تفدیم می‌کنم. اما طوری حرف نزنید انگار مچم را گرفتید و مال مادر را دارید از چنگم در می‌آورید. هر چه باشد وصیت مادر بود تمام اموالش به من برسد و من چشم پوشیدم و نشستم رو به پنجره تا شما ببرید. نکنید عزیزانم. تصدقتان. نور دیده‌هایم.

 

2 دیدگاه روی “یک خورده درد دل کنم؟

  1. خیلی خودت را اذیت میکنی و جدی میگیری … گاها واقعا قصدی نیست در گفتن ، شاید در حد نشانی دادنی باشد … فکر نکنم کسی چشمش به دنبال چیزی باشد …

  2. سوسن جان راستش دلم گرفت ولى یه حقیقتى هست که وقتى مادر میره خیلى چیزا به دنبالش میرن مثل معرفت …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.