پریشب از درد بیدار شدم. یاد گذشته افتادم. روزهای پروانگی. خوابم پریده بود، باز کردم صحیفه بخوانم، دعای پانزدهم بود، نمیدانم چه گذشت بر من. چه کرد با من. اما پشیمانم یک عمر از این کتاب غافل بودم. چطور این گنج را نکاویده بودم. این آرامشبخش حزنانگیز شادیبخش را.