آی یارُم بیا

رفتم به ذخیره‌های پیج خودم در اینستاگرام سر بزنم ببینم چه فرقی با ذخیره‌های پیج هنری‌ام دارد. همین‌طور می‌رفتم پایین که رسیدم به کلیپی از دابسمش محمد لقمانیان و عروسکش، لقمه. ترانه یارُم بیای محسن نامجو. قلبم گر گرفت بعد هزار پاره شد. حس کردم حجم متراکمی از غم، از چیناچین مغزم ترشح شد و کاسه سرم را انباشت. ترشحی داغ و زنده که از هر حفره و روزنه‌ای خودش را رسوخ داد به رگهای گردنم. قلبی که هزار شده بود هر هزار گدازه شد. چنان در غم می‌سوخت تنم. ایستاده بودم میان خاطره برابر مردی که دوستش داشتم. مردی که سایه‌ام بر زندگی‌اش نکبت بود. مرا می‌راند و می‌رمید و من ایستاده بودم گریان و گدازان میان خاطره. در کافه‌های نیمه تاریک و خیابانها و کوچه‌ها. هر هزار گدازه هزار آتشفشان. هر هزار آتشفشان هزار خاطره. هزار مکان هزار زمان هزار چهره…

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.