وقتی اولین کاریکاتورم در بولتن خوابگاه بوستان انقلاب ارومیه نصب شد، از بسیج و انجمن و نهاد نمایندگی آمدند سراغم.
از کودکی نام انجمن اسلامی را پشت کتابهای شریعتی دیده بودم و برایم نوستالژیک بود بنابراین انجمن اسلامی را انتخاب کردم. آیا از بسیج بدم میآمد یا نمی شناختم؟ نه بدم میآمد و نه غریبه بودم. سالهای آخر دبیرستان میشنیدم که داوطلبین کنکور برای سوءاستفاده از سهمیه، بسیجی میشوند. در بیمارستان الزهرای تبریز هم خانم عباسعلیزاده مترون بیمارستان پیشنهاد داد که تو که انقدر باحجابی چرا بسیجی نمیشوی. من اما از حرمت بسیج بود که میترسیدم و هنوز هم معتقدم هر کسی لیاقت بسیجی شدن را ندارد. من لیاقتش را در خودم نمیدیدم اما الآن که نگاه میکنم به گذشته میبینم انجمن اسلامی لیاقتش را نداشت که برایش کاریکاتور بکشم. چون کاریکاتورهای غیر سفارشی من ذاتاً پیرو عقاید بسیج بود. راهم را اشتباه رفته بودم. صبغه من انقلابی بود و اسلامی. انجمن ضد انقلابی است و ضد اسلامی.