مشاهده

دیروز صبح در بیمارستان شهریار بخش شیمی‌درمانی خانم همراه بیماری شالش را انداخته بود دور گردنش. تنها نبود خانمی هم سن و سالش با شال کیپ تا نزدیک ابرو و دو مرد هم همراهش بودند، پدر پیری را آورده بودند شیمی‌درمانی. تا ظهر، هر بیمار یا همراه بیماری که آمد حتی بدحجاب هم نبودند. حتی دخترهایی جوانتر از او. در راهروها و سالن انتظار طبقه همکف هم. خیلی سعی می‌کرد جلب توجه کند. مردها رسماً بهش پشت کرده بودند. خانم چادری جلوی ایستگاه با پرستار صحبت می‌کرد خودش را چسبانده بود بهش و چشم از او برنمی‌داشت. خانم چادری موقع رفتن کامل بهش پشت کرد و رفت. در سالن انتظار دخترهای نوجوان حتی بودند همراه والدینشان که مثل همیشه بود حجابشان. دم در بیمارستان هم دختر نوجوانی همراه مادرش از کنارمان گذشت و حجاب داشت. در کل مسیر هم هر چه دقت کردم خانم‌های جوان و پیر و دانش‌آموز حتی بدحجاب ندیدم حتی سرنشین خودرو.

امروز در بیمارستان همان‌طور بود. تمام مسیر پاستور تا حافظ و ارتش و چهارراه باغشمال، سر ظهر و موقع تعطیلی مدارس لباس‌ها و حجابها مثل قبل بود. در تمام یک ساعتی که جلوی بانک بودم و جمعیت خانم زیادی در رفت و آمد بودند فقط یک دختر مثل شقایق دهقان سهواً شالش دور گردنش افتاده بود و سرش کامل باز نبود و از کلاس موسیقی داشت برمی‌گشت شایدم می‌رفت و همراهش  حجابش تا نزدیک ابرویش بود. مادران همراه دختران یا دختران هم‌سن با هندز فری در گوش با مقنعه و شال و روسری بودند. راه برگشت از ۱۷ شهریور تا نصف‌راه خبری از بی‌حجابی ندیدم. حتی والدین جلوی مدارس باحجاب بودند. ‌

البته جاهایی مثل حوالی دانشگاه یا ولیعصر و احتمالاً شاهگلی حتماً متفاوت خواهد بود چون همین سه سال پیش که برای آخرین بار شاهگلی بودم خصوصاً شبها خیلی‌ها سهواً شالشان می‌افتد و مسیری سهواً سر باز طی می‌کردند. اما مرکز شهر از صبح هشت تا دو و نیم ظهر چیزی ندیدم جز همان یک مورد. ‌

‌از مهدیه پرسیدم گفت یکی دو نفر داخل اتوبوس یا خیابان دیده و زیاد نیستند.‌

این هم از محدوده دانشگاه.

 

10 دیدگاه روی “مشاهده

  1. منم زیاد نمی‌بینم
    شاید یکی دو مورد در طول یک روز.
    و تجربه‌ی خودمم اینه که توی این مدت، آقایون، برای محجبه‌ها، احترامی بیشتر از قبل، قائلند.

    1. وااااااا
      چرا کامنتم رو اینجا نوشتم؟
      زیر اون یکی پست می‌خواستم بنویسم
      چند تا مطلبت رو با هم باز کرده بودم
      برم اونجا بنویسمش

      1. من تهرانی‌ام
        ولی مشاهداتم هم در تهرانه هم در کرج، که تعداد بی‌حجاب‌ها خیلی انگشت شماره.
        و در مورد تجربه‌م هم راجع به احترام آقایون که بیشتر از همیشه شده، حتی دو مورد آقایونی که به نظر میاد باید به بی‌حجاب‌ها توجه کنن، درباره‌ی ظاهرم صحبت کردن و من هم محترمانه تشکر کردم.
        تازه توی توئیتر هم، دو تا از آقایون توئیت کردند که توی خیابونای مرکزی تهران، نشستند توی تاکسی بودند و تعداد خانومای محجبه و شل حجاب و بی‌حجاب رو، شمردند.
        اونا هم اذعان کردند که بی‌حجاب‌ها انگشت شمار بودند.
        و البته که با طعنه و توهین روبرو شدند و من چون کنجکاو شدم که ببینم توهین‌کننده‌ها از چه قشری از جامعه هستند، رفتم توی صفحاتشون و دیدم مجری‌های تروریستِ سازمان تروریستی سعودی اینترنشنال رو، فالو کردند. یعنی از اونایی بودند که دوست ندارن از توهم در بیان

        1. به‌به.
          دیروز مردد بودم بنویسم یا نه، چون دوست نداشتم بنویسم که دو نفر سر باز رو دیدم که اشاعه فحشا نباشه ولی الآن خوشحال شدم واقعاً. زن ایرانی غیرت داره، گیرم چند تایی رو گول بزنن بریزن توی خیابونها. چندتایی کنیزک همیشه بودند و مع‌الأسف خواهند بود.
          خیلی ممنون 🌹🌹🌹🌹

  2. سلام سوسن جان…ان‌شاءلله درمانها به جاهای خیلی خوبی برسند. من تهران هستم. با مترو رفت‌و آمد می‌کنم. برام خیلی جالبه که با اینکه کسی کاری نداره به بی‌حجابی، ولی خانمها همان حجاب قبلی خود را دارند. تک و توکی حجاب را برداشته‌اند. از نظر من همین ماجراها خیری درش بود که معلوم شد تبلیغات تنفر زنان از حجاب، خیلی خیلی بیشتر از خودش بود. مثل آشوبهایشان، مثل خیلی چیزهای دیگرشان…دستشان رو شد‌. خودم با مانتو می‌رفتم بیرون …سه هفته‌ای میشه که قدر چادر را فهمیدم و چادر سر می‌کنم .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.