خیلی یکهویی خانم شریفی و خواهرشان آمدند دیدنم. خوش خبر هم بودند و خبر ازدواج یکی از همکاران قدیمی را دادند. چند سال قبل یکدانه پسر مهربان و نجیبش را دلخراش از دست داد. مادر پسری نبود رابطه، رفیق بودند و خیلی دلم سوخت برایش. هم پسرش هم خودش. حالا خیلی خیلی برایش خوشحال شدم. دو چندان شد عیدم.
چه پر خیر و برکت است این خانه. از خوش یمنی رد شده. ماشاالله لا قوه الا بالله.