خانه هفتم یک طبقه بالاتر از خانه ششم است. درست است، در همین ساختمان دوستدار طبیعت ماندیم. صبح به امیر گفتم یک روز میآییم، یک روز میرویم درست مثل دنیا. چیزی که به جا میماند خاطرات است. این خانه خوب بود، پر مهمان بود. پر روزی بود. پر از خاطرات خوب. خانه هفتم هر چی…Continue reading گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
برچسب: خانه ششم
میوه درختان ابدی
۱- دیشب داشتیم میرفتیم خانه هانیه دم در توقفی که داشتیم نگاهم دنبال پنجرهها کشیده شد به سرشاخهها بالای پشت بام. امیر گفت درختچهاند دورتادور. یعنی طبقه آخر که ظاهرآ دو واحد است حیاط دارند و درختچه کاشتند. آخ خدا یاد کارتون کلروفیل افتادم. و به این فکر کردم که اگر خودم نمیدیدم هیچ پیش…Continue reading میوه درختان ابدی
از برکات نوجوانی
همسایه بغلی یک پسر نوجوان دارد. در این نزدیک یکسال ما نفهمیدیم طرفدار چه تیمی است. چون همه بازیها را میبیند و تمام مدت بازی داد میزند.
دو رگه یا دو رنگه؟
این کاریکاتور هم جالب بود. آفتاب این خانه، تابش شرقی دارد. فاصلهام با پنجره دو متر است و جالب اینکه دست راستم که باهاش با گوشی کار میکنم رنگ پوستش برنزه شده ولی دست چپم که فعال نیست و عموماً کنار بدنم و زیر لحاف است سفید مانده. هی نشان دیگران میدهم میخندم. الآن یادم…Continue reading دو رگه یا دو رنگه؟
یه هفت قابلمه به سر
این خانه تازه تازه داشت مهارتهایش را به رخم میکشید. مثلاً روبهروم روی سقف ساعتها با نور «اگه گفتی الآن شبیه چیه؟» بازی میکردیم. امروز این مربع نور بالای هفت، اولش یک خط باریک بود، ژاپنی بود بلد نشدم. بعد شد این. الآن اما هیچ شباهتی به قصه اول صبحش ندارد. پریروز حتی قمری بود…Continue reading یه هفت قابلمه به سر
گاز انبری
هنوز فکرم درگیر جور کردن پول برای پرداخت بدهیهام بود که پسر صاحبخانه زنگ زد که اگر تا ده روز آتی طلبم را از یکی بگیرم میخواهم بیایم خودم باشم آنجا.
سخت گیرد زندگی بر مردمان سختگیر
شبهای تابستان نه ده سال پیش باشد. فرشی که ترنجش مرکز ابدی جهان بود را پهن کنند توی حیاط وقتی ما میآییم تبریز. جاها را پهن کنیم صف کنار هم. دعوا باشد سر کنار کی خوابیدن. باد بپیچد لای شاخ و برگ درختهای ابدی، حوض خالی ابدی. گربه خرهٔ ابدی بالا سرمان سان ببیند. مادر…Continue reading سخت گیرد زندگی بر مردمان سختگیر