فَافْرُقْ بَیْنَنَا وَبَیْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ*

حضرت یعقوب(اسرائیل)، دوازده پسر داشت. ده پسر حسادت کردند و مشورت کردند ابتدا یوسف علیه‌السلام را بکُشند، یکی گفت نه، در چاه بیندازیم و به دروغ بگوییم کشته شده. ده پیامبرزاده گفتند سپس تا آخر عمر کار نیک می‌کنیم. چهل سال پیامبر خدا گریست و یک نفر از ده پسر اعتراف به گناه نکرد و دلسوزی به پدر و پیامبر زمان نکرد. ‌

حضرت یعقوب وقتی گفتند گرگ یوسف را خورد البته می‌دانست دروغ می‌گویند. فرمود شیطان کارتان را تسویل کرده، آراسته است. چهل سال یک عمر است. گریستن پدری عزیز و مهربان و محترم کم مصیبتی نیست البته که ناراحت می‌شدند ولی به جای اینکه متنبه شوند از یوسف بیزارتر می‌شدند و می‌گفتند بهتر! اصلاً خوب کردیم. ‌

قوم بنی‌اسرائیل در مصر که می‌گویند نزدیک هفتصدهزار نفر می‌شدند، بردگان یامفت مصریان از این دوازده پسر بودند. اگر پیامبری چون یعقوب پسر اسحاق پسر ابراهیم، ده پسر از دوازده تا پسرش در بند شیطان بودند، و حساب کنید از فرزندان یوسف و بنیامین هم شاید ناخلفی بوده، در برابر چنین پیامبر بزرگی، چه قوم عنود و سنگدلی قرار داشته است.‌

* آیه ۲۵ سوره مائده: پس تو میان ما و این قوم فاسق جدایی انداز.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.