گِل‌بازی با سوپ عدس

فیلم رقصیدن بلال نصرویی نوازنده و خواننده بلوچی را جای رقصیدن خدانور سارق بدنام جا زدند مثل رقص بلاگر کُرد که جای مهسا امینی جا زدند، بعد گندش هم در آمده و آقای نصرویی اعتراض هم کرده ولی لاله دست خودش نیست، باز هم درگیر دستهای خدانور موقع رقصیدن است. در میانه نوشتن از تراپی مجازی‌اش، یاد بچه‌های آیدا کارپه هم افتاده که «آیدا نوشته بود که بچه‌هاش توی اوین جیره‌ای حمام می‌روند. دو تا سه بار در هفته. اصلا به فکرم نرسیده بود که نه تنها تن را ظالمانه و بی‌دلیل زندانی می‌کنند بلکه کنترل شستنش را هم از آدم می‌گیرند.

با میم که حرف می‌زنیم، همیشه می‌گوید من اصلا دوست ندارم بازجوها کتک چیه، حتی دوست ندارم بهم فحش بدهند. بعد من دیدم بابا فحش چیه؟ اگر من را نگذارند بروم حمام، واقعا نمی‌دانم چطور دوام بیاورم. بدی و خوبی موقعیت بحرانی این است که آدم می‌فهمد مرزهایش خیلی ~آن‌ورتر~ هستند. اما آدم چطور به خودش بعدا بگوید که در بحران نیست؟»‌(+)
آیدا یکبار، قبل از اینکه برای بچه‌هایش خانه‌های جدا بگیرد نوشته بود سرویس بهداشتی جدا از بچه‌هایش دارد. یادم نیست شامل حمام هم می‌شد یانه، ولی کاش حکومت جائر در هر سلول یک حمام هم تعبیه کند که بچه پولدارهای انقلابی انقدر اذیت نشوند، کتک هم نزنند، فحش هم ندهند. اینها از گل نازک‌تر نشنیدند.  درست است شعارهایشان فحش چارپاداری است و پلیس را هم می‌زنند. ولی جای بچه پولدار زندان نیست.‌

‌ادامه داده:«این‌ها را موقع زوم جلسه عمومی موزه نوشتم. همه‌چیز در جلسه درباره آخر سال و کریسمس است. کار در نوامبر و دسامبر استرسی و طاقت‌فرساست و کنارش هزاران برنامه دیدار تازه کردن سال نو و جشن و کوفت و مرض و فلان برقرار است. تمام پندمی را برون‌گراها می‌خواهند جبران کنند. تقویم از هفته‌ی دوم دسامبر به‌بعد چنان فشرده‌ست که نفس نمی‌توانم بکشم. اما همه‌چیز بی‌ربط به انقلاب زن زندگی آزادی است. گسل میانمان. گسل از همه‌نظر.

در حین سوپ عدس ناهارم، ادیت می‌کنم. … سوپ عدس داغ و لیمویی ‌و خوشایند است. به گورکان می‌گویم چرا انقدر این سوپ چسبید؟ مال امروزه؟ می‌خندد که نه. چون سرده، چسبید. امروز روز سوم عمر این سوپ است. نوش جانت.»‌
از گسل زن زندگی آزادی با کریسمس و شادی و سرشلوغی‌های آخر سال در غرب‌شون که بگذریم، قسمت سوپ عدس سه روز مانده‌اش خوب بود. فکر نمی‌کردم در باغ اروپا به کارمندان سوپ عدس سه روز مانده بدهند. ‌البته مسبوق هم هست، چون وقتی چسبیده پرسیده مال امروز است؟ این هم از عبرت امروز.‌

یک دیدگاه روی “گِل‌بازی با سوپ عدس

  1. آنچه باعث می‌شود این متن‌های لوس، خواننده داشته‌باشد، عطش و حسرت به زندگی در غرب و به‌شیوه غربیان است که در طول تاریخ ۱۵۰ ساله اخیر ایران به شیوه‌های مختلف در ایرانیان، ایجاد شده‌است. اما خود نویسنده، مانند مستی‌است که متوجه نیست دارد چه می‌کند و اگرنه این نظرات گهربار درباره زندان و سختی‌هایش را مرقوم نمی‌فرمودند. خواننده‌ها هم که متوجه می‌شوند اما تصور می‌کنند اویی که در یک کشور اروپایی یا آمریکایی نشسته و اینها را تایپ می‌کند، حتما از آنها بهتر می‌فهمد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.