إنّا أعطیناک الکوثر

مادرش در دوران جاهلیت طاهره لقب گرفته بود و پدرش امین. از میان عفت و جوانمردی، چشمه‌ای جوشید و نامش شد فاطمه.

دختر بی‌مادر، شد مادر پدرش. شد جان‌فدای پدرش، وقتی خسته و زخمی و کثیف بر می‌گشت، دخترک چه مادرانه پیشوازش می‌رفت. سر و صورت و لباسش را پاک می‌کرد. شاید زخم‌ها را می‌بوسید زود خوب بشوند. شاید مثل دخترهای همه دنیا تا دستش را می‌گذاشت روی پیشانی تبدار پدر، پدر خوب می‌شد. ‌

دختر خاندان عصمت و طهارت. ایمان و نماز و تنگدستی. دردانه نجیب‌زاده بزرگ‌زاده‌ای که زندگی زاهدانه‌اش صدای سلمان را در آورد. با رنج زیسته‌ای که با زخم و غضب چشم از جهان فرو بست.

کوثر بود.‌ زمان تولدش زنان مکه به یاری مادرش نیامدند که چرا زن محمد(ص) شدی. وقت رفتنش زنان مدینه تنهایش گذاشتند که چرا زن علی(ع) هستی.

به شعیب گفتند چون پاکیزه‌ای از شهر اخراجت می‌کنیم…

 

2 دیدگاه روی “إنّا أعطیناک الکوثر

  1. سلام
    از این دید تا حالا به حضرت (س) نگاه نکرده بودم. کلاً نوشته های شما فرق دارن. قلمتون مانا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.