خانهٔ نور که بودیم، یک صدای عجیبی از لوله آب میآمد. هر چه گفتم برو پایین نگاهی به پمپ آب بیانداز نرفت. نرفت تا پمپ سوخت و هزینه سنگینی بهمان تحمیل شد. از وقتی هم آمدیم اینجا، پکیج صداهای وحشتناکی میداد و هر چه گفتم زنگ بزن بیایند پکیج را سرویس کنند، گوش نکرد. دیشب صدای چکه آب شنیدم گفت چیزی نیست. نهایت وقتی تلویزیون خاموش بود ازش خواستم گوش کند، معلوم شد پکیج چکه میکند. چه عجب گفتم سریع زنگ بزن برای فردا رزرو کن گوش داد. الان که ساعت چهار صبح است دو ساعت است پکیج کامل خاموش شده.
موضوع این است که نه فقط او که همه فکر میکنند چون معلولیت دارم پس میشود چشم پوشید از تذکرها و حرفم. حتی آن اوایل که آمده بودم تبریز حتی برادرزادههایم تصور میکردند من حتی سواد ندارم.
البته بیتوجهی او بیشتر از همه آسیب زن است. سال ۹۱ که درد زانوی چپم بیشتر شد و کشاله رانم اسپاسم میشد، التماس کردم مرا ببرد پیش دکترم – دکتر صحرائیان- نبرد. در بیمارستان رسول اکرم (ص)، متخص ارتوپد گفت باید جراحی شوم. در حیاط بیمارستان گریه کردم که مرا ببر پیش دکترم باز برگشتیم خانه. آنقدر بیتوجهی کرد تا برای همیشه قدرت راه رفتن را از دست دادم.
سال ۸۰ وقتی بیماریام را تشخیص دادند کسی باور نمیکرد چون حتی پرستار و دکتر متخصص هم تحلیلش این بود که مگر میشود انقدر زود بیماری را تشخیص داد؟
سال ۹۵ اصرار کردم امیر مادرش را برد دکتر و کشندهترین و نادرترین سرطان در زنان یعنی سرطان مثانه را در اولیهترین مراحلش تشخیص دادند. مادرش میگفت دکترها متعجب بودند و سر هر ویزیت میپرسیدند که چطور ممکن است.
نوجوان بودم که در یکی از کتابهای شریعتی خواندم معجزه یعنی لمس دردها و دریغهای همنوعانذپیش از آنکه فرصتها از دست برود، پیش از آنکه حادثه اتفاق بیفتد. این یک قاعده شد در زندگیام.
اما چون معلولم، کسی باورم نمیکند. بارها اتفاق افتاده مثلاً از مهدیه خواستم فلان مسئله را در کاری لحاظ کند، نکرده. بیشرمانه آنجاست که وقتی کار خراب شده و متوجه شدند علتش عدم توجه به گوشزد من بوده عذرخواهی نمیشود.
این زندگی من است. چه بسا زیست خیلیها. مثلاً خیلی از مخاطبینم احتمال قوی حتی آنهایی که میشناسندم هم پیش خودشان میگویند یک معلول را چه به این کارها، حرفها. همینها را به حرف بگیری فلان دانشمند مرحوم را مثال میزنند گه در بلاد کفر با دم و دستگاه تولید علم میکرد اگر ایران بود مُرده بود.
این درد دارد. غمانگیز است.
خوب شد که اینها را نوشتی سوسنجان.بهرحال باید آگاهی داد.
🙏🙏
متاسفانه درد مشترک همه زنهاست و به اینکه شما دچار بیماری هستید مربوط نیست به نداشتن گوش شنوا برمی گرده.
بعد هم به خودتون نگیرید جسمتون درد داره روحتون که سالمه خانم گلی
بله متأسفانه درد مشترک زنهاست و در من و امثال من انگار توان دو میشه این درد. ممنونم از تسلی دادنت 🌹🌹