یکم:
سازمان ملل و غرب را خریده، امثال فرخنژاد که پففیلی بیش نیستند..
دوم:
این را آنقدر دوست دارم. نگاه میکنم و قدمهای مادرش را موقع بالا رفتن از پلهها تصور میکنم. عکس را دوست دارم چون نماد استخوانداری از قدردانی و حرمت است. چون حرف مادر در میان است دوستش دارم.
سوم:
راستش این که خداوند مشت اینها را باز میکند برای تقویت ایمان ماست. اینها شعر حافظ را دستاویز کرده بودند که زاهد(تو بخوان آخوند و طلبه و بسیجی و خانم محجبه) چون به خلوت میرود آن کار دیگر میکند، حالا آن کار دیگرهایشان دیگر دارد «عادی میشود». البته بود ولی قربان خدا بروم مشت است که باز میشود و قوت قلبی است که بر راه راست ثابت قدممان میکند.