سال ۹۵ یکی از همکاران اتاق عمل مرا به گروه تلگرامی همکاران وارد کرد. مدت زیادی طول نکشید که صدایشان در آمد که «خانم معلم نمیخواهیم!»
چون چند باری که اشتباهشان را گوشزد کردم صد البته با مدرک، بهشان برخورد. یکی این بود که نوشتند اسلام مال اعرابی است که دختر را زنده به گور میکردند ولی همان موقع دختران در ایران چنان و چنین بودند.
با ذکر منبع برایشان نوشتم که دختر در ایران باستان و نزد زردشتیان چه بود طوری بر آشفتند و اغتشاش کردند که همکاران قدیمی هم جرأت نکردند از من حمایت کنند و خودم از همان دعوت کننده خواستم از جمع جاهلانی که در جهل خوشند خارجم کند.
جهل و نادانی آسودگی است، دانایی درد دارد. داستان کودکی که به دبیرش گفت اگر الف را بگویم خواهی گفت ب را هم بگو.
بله مخاطب هموطنم اگر بانویی زردشتی بودی در ایام حیض باید در اتاقکی گوشه باغ روی خاک مینشستی و به آب و آتش و گیاه و ماه و خورشید نگاه نمیکردی و اندک غذایی را که پشت در برایت میگذاشتند میخوردی و در پایان با ادرار گاو غسل میکردی تا پاک شوی. (اوستا/ وندیداد/ فرگرد ۱۶/ بندهای ۲-۱۲)
چقدر قشنگ. بعد میگویند ایرانیان به زور شمشیر اعراب مسلمان شدند. دروغ بزرگ. توهین بزرگ به نیاکان. فکر کن به زنان زردشتی وقتی با احکام اسلام هنگام حیض روبرو شدند. (جمشید گرشاسب چوکسی، ستیز و سازش، ترجمه نادر میرسعیدی، تهران: انتشارات ققنوس، ۱۳۸۱. ص ۱۵۳)