سال ۷۹ بود. باغبان پیر بیمارستان شیفت عصر آمده بود برای سمپاشی اتاق عمل. کمی شیرینی داشتیم و چای هم. به خانم شکوری که مسئول شیفت بود پیشنهاد دادم برای باغبان تپل مهربان چای و شیرینی ببرد. آمد گفت پیرمرد از خوشحالی بغض کرده و گفته بود در تمام دوران خدمتش اولینبار است کسی برایش چای و شیرینی آورده.
امروز آقای حسینی قمی داشت درباره تواضع میگفت. با کسانی که در محل کارتان زیردست هستند مهربان باشید. قشنگتر از این کار ندیدم. ماندگارتر حتی.