یک: آخرین باری که دریاچه ارومیه را دیدم سال ۹۵ بود گمانم، تابستانش. اما، سال ۸۹ که همراه فریبای ارومیه و خانوادهاش رفتم فرق میکرد. قرص ماه کامل بود و آب و آسمان رنگ آبی نقرهفامی داشتند که قلب آدمی را تسخیر میکرد. ترسیدم حتی. این عکسهای جدید از احیای دریاچه حال دل را اما خوب میکند، خیلی خوب.
دو: این عکس سهتایی نیست. یک جایی از تبریز است که از بزرگراه پاسداران میتوانید ببینید. سه طبقه اجتماعی را. سالها پیش در ارومیه با دختر دانشجوی پزشکی همصحبت شدیم. اسمش یادم نیست ولی خیلی شبیه لیلای لیلی بود هم قیافه و هم کلهخرابیاش. پرسید اهل کجایی؟ گفت تبریز خیلی خوب است مثل ارومیه نیست. در ارومیه فاصله طبقاتی بسیار فاحش است. کاش میدانست تبریز چه خبر است.
دهه هفتاد یک شاعر طنازی داشت تبریز در کتابی نوشته بود از یکی پرسیدند اهل کدام خیابانی؟ گفت بهار. گفت پس چرا رنگت زرد است؟
سه: گفتم از نگرانی در بیاورمتان، حق پرستاری بهمن ماه امروز واریز شد:
چهار: طبق آمار وبلاگم «بازی بیست سوالی» بالاترین جستجویی است که مخاطبان را به وبلاگم رهنمون میشود، البته بعد از «هرگز ظاهر زندگی دیگران را لاب لاب». این آیپی هم یک تنه آمار بازدید مرا میلیونی بالا برده. با تشکر.
پنج: این آیه انتخاب امروز نرمافزار قرآن هادی است، البته دل سیری حرف و بحثش جداست، اگر سختگیری آخوندها نباشد مردم به لخت هم عادت میکنند اصلاً هم را نمیخواهند، میروند سراغ اگزوز ماشین یا بز و سگ و میمون حتی.