دیروز هفت صبح رفتند اتاقک نگهبانی کلانتری ۱۶ زاهدان و نارنجک زدند و مبین رشیدی را در جا شهید کردند. میگویند روز قبلش جیشالظلم کلیپ داده بیرون و چند ساعت قبلش کریمی استوری انتقام رفته است. صبح زود، فردای جشن غدیر دو انسان بیگناه شهید شدند در یکی از امنیتیترین پاسگاهها.
شرمم میآید به صورت کودکانه و خواستنی مبین نگاه کنم که تصویر مادری در هم شکسته و پدری دلخون و شاید معشوقی منتظر پایان خدمتش نیاید جلوی چشمم.
چطور ممکن است؟
میگویند ننویسید از این اتفاق که به حاشیه نرود اتفاق زیبای غدیر امسال. میاندیشم به اتفاق غدیر. غم اما از درون چنگ انداخته. تصویر شاخهای شمشاد جوان در این ده ماه گذشته، خونین و مالین، چقدر اشک، چقدر مویه؟ برادری هست؟
چطور ممکن شده این ارزانی؟
در جوابم صدای اذان صبح از مسجد بلند میشود. چه بهای سنگینی…