لِإِیلَافِ قُرَیْشٍ

خداوندا، از تو بر قریش و کمک دهندگانشان یاری‌ می‌‌خواهم، زیرا قریش با من قطع رحم کردند، و پیمانه حکومتم را واژگون نمودند، و برای‌ نزاع با من در حقّی‌ که از دیگران به آن سزاوارتر بودم اجتماع کردند، و گفتند: آگاه باش، حق آن است که آن را بگیری‌، و حق آن است که از آن ممنوع شوی‌، پس بر غصه و اندوه صبر کن، یا با تأسّف بمیر!
در آن هنگام دیدم مرا جز اهل بیتم یار و مدافع و همیاری‌ نیست، که روا نداشتم آنان را به ورطه مرگ اندازم، پس چشم خاشاک رفته را برهم گذاشتم، و با استخوان مانده در گلو آب دهن فرو دادم، و برای‌ فرو بردن خشم بر چیزی‌ صبر کردم که از حنظل تلخ‌تر، و دردش برای‌ قلب از بریدن کاردهای‌ بزرگ سخت‌تر بود.
از خطبه ۲۰۸ نهج‌البلاغه‌
قریش حق نمک نگه‌نداشتند و نمکدان شکستند.

یک دیدگاه روی “لِإِیلَافِ قُرَیْشٍ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.