این خانه تازه تازه داشت مهارتهایش را به رخم میکشید. مثلاً روبهروم روی سقف ساعتها با نور «اگه گفتی الآن شبیه چیه؟» بازی میکردیم. امروز این مربع نور بالای هفت، اولش یک خط باریک بود، ژاپنی بود بلد نشدم. بعد شد این. الآن اما هیچ شباهتی به قصه اول صبحش ندارد. پریروز حتی قمری بود نشسته روی شاخه درخت. خیلی خوب است. بازی دوست دارم.