فتنه گوساله سامری

دیروز، سلسله مباحثی که آقای سید فخرالدین موسوی درباره سامری شناسی نوشتند را می‌خواندم. مطالب نویی بیان کرده بود که قبلاً ندیده بودم و چون به منبعی ارجاع نداده بود پس گویا حاصل تفکرات خودش است. درباره خود سامری و جایگاه عرفانی‌اش (او جبرئیل را می‌بیند ولی بقیه نمی‌بینند) و البته به موازاتش نقش حضرت هارون در فتنه و خود گوساله. اینکه مردم چون قبلاً خدا از میان درخت با حضرت موسی سخن گفته پذیرفتند که می‌تواند از جسم گوساله هم حرف بزند، چرا که نه؟

من سال ۸۸ درباره نقش حضرت هارون (با نگاه نقش نائبی ولی فقیه)، از منظر جامعه‌شناختی «نخبگی» نوشته بودم.(+) نگاه آقای موسوی هم نکته‌های جالبی داشت. چیزهایی که حتی -شاید به خاطر مضیقه زمانی،- آقای عابدینی در سمت خدا هم اشاره‌ای به آنها نکرد و خیلی نکته بینانه بود.

مثلاً اینکه در برابر گوساله سامری ما از حضرت هارون برخورد سختی نمی‌بینیم. اینکه حضرت نقش کاریزماتیک مانند حضرت موسی یا امکان اعجاز نداشته که مثلاً صدای گوساله را قطع کند! یا از همین دست. پس بیشتر روشنگری کرده است. با اتکا به آیات قرآن طبعاً.

قسمت سوم و آخر را می‌آورم اینجا:

«سوال بسیار مهمی که در این بحث وجود دارد این است که: خب چرا باید از هارون (جانشین حضرت موسی علیه السلام) تبعیت کنیم؟

یک دلیل ما این است که چون نبوت موسی را پذیرفته‌ایم و موسی وی را جانشین خود کرده باید از او تبعیت کنیم: “و قال مُوسی لأخِیهِ هارُون اخْلُفْنِی فِی قوْمِی” (سوره اعراف، آیه ۱۴۲).
این البته دلیل درستی است، اما برخلاف انتظار ما خود هارون ابتدا از این دلیل وارد نمی‌شود. دلیل هارون نسبتاً پیچیده است. پس از این‌که تذکر می‌دهد که شما دچار فتنه شده‌اید: “ولقدْ قال لهُمْ هارُونُ مِن قبْلُ یا قوْمِ إِنّما فُتِنتُم بِهِ” (طه، آیه ۹۰) برای حل مسئله چنین می‌گوید: “و إِنّ ربّکُمُ الرّحْمنُ فاتّبِعُونِی و أطِیعُوا أمْرِی.” (طه، آیه ۹۰) می‌توان بهانه گرفت که اولاً خدا رحمان باشد، چه ربطی دارد که از گوساله طلایی صدایش شنیده نشود؟ تازه، ادامه‌اش این است: “فاتبعونی و اطیعوا امری.” به فرض که خدا رحمان باشد چه ربطی دارد که از هارون تبعیت کنیم؟

حالا چرا باید از هارون تبعیت کرد؟ برای همین مسئله بسیار پیچیده است و اگر کسی درباره کلمه رحمان در قرآن خوب تفکر کرده باشد، می‌تواند دریابد چگونه استدلال هارون، استدلال عمیقی است.
خدای رحمان خدایی است که انسان‌ها را در فتنه رها نمی‌کند. اگر واقعاً خدا بخواهد صدایش را همه بشنوند، با آن‌ها حرف میزند؛ نه این‌که صدای نامفهوم “عِجْلاً جسداً لهُ خُوارٌ” (طه، ۸۸) داشته باشد.

لذا قرآن وقتی آن‌ها را مذمت می‌کند، می‌فرماید: آن‌ها دیدند که این گوساله واقعاً با آن‌ها صحبت نمی‌کند: “أفلا یروْن ألّا یرْجِعُ إِلیهِمْ قوْلاً ولا یمْلِکُ لهُمْ ضرّاً ولا نفْعاً” (طه، آیه ۸۹). این است که تحلیل هارون، نوعی بصیرت‌بخشی بر اساس سطح درک و اطلاعاتی است که آن‌ها دارند. یعنی اگر خدا با موسی از طریق درختی سخن گفت، مسئله اصلی این بود که هدایت کرد. اما این گوساله درست است که صدا دارد، ولی سخن نمی‌گوید و هدایت نمی‌کند.

پس او خدای رحمان- یعنی خدای رحمانی که به‌دلیل رحمانیتش انسان‌ها را در گمراهی و حیرت رها نمی‌کند- نیست و اگر رحمانیت او را قبول دارید، باید هدایت‌گری او را هم قبول کنید؛ و آنگاه می‌فهمید جانشینی موسی یک اصل هدایتی بود که خدای رحمان مقرر داشته بود. پس، از من تبعیت کنید که قبلاً به خلافت موسی منصوب شده‌ام. اما واقعاً چند نفر اهل بصیرت پیدا می‌شود که این را بفهمد.

پایانبندی:
اگر عده‌ای از اهل بصیرت در بنی‌اسرائیل بودند که این مطلب را تحلیل می‌کردند و به مردم می‌فهماندند، آیا امیدی نبود تا مردم گوساله‌پرست نشوند؟ این‌جاست که نقش خواص جامعه جدی می‌شود و یادمان باشد کسی که ادعای نخبه بودن دارد، با چنین وظیفه سنگینی روبه‌روست.»

آدرس کانال در بله:

🆔@nofoz_shenasi

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.