کت جادویی کاش تن من بود

اسپاسم‌هایم خیلی شدت گرفته‌اند. محکم‌ترین بالش را با مغزی و فیلینگ سخت درست کردیم گذاشتیم لای زانوهایم، شد ساعت شنی. می‌توانید تصور کنید؟ درد اسپاسم به تنهایی به کنار، سفتی بالش هم به استخوان‌های ران فشار می‌آورد انگار که الساعه است بشکنند. کارد به استخوانم رسید. دکتر آیرملو گفت می‌توانیم بوتاکس را امتحان کنیم. منشی دکتر نجمی گفت ۳۵۰ ویزیت، یک‌ونیم هزینه دارو. سبک سنگین کردم دیدم نصف حقوقم می‌رود. امیر گفت تو بهتر شوی درد کمتر بکشی، یک کاریش می‌کنیم.

دوباره با منشی حرف زدیم. گفت همین مقدار خرجتان می‌شود. این شد که امروز رفتیم. سه تا بوتاکس نوشت، دانه‌ای هشتصد، دو تومن هم پول تزریق گرفت. انگار یکی نشست روی قلبم. تمام حقوق این ماهم خرج شد. هنوز اجاره هم ندادیم.

وقتی شروع کرد بی‌رحمانه و پشت سر هم تمام دو رانم را زیر ضربات سوزن گرفت، داد اولم از درد فرو رفتن سوزن بود، ده دوازده تای بقیه برای دردهای بیشتری داد زدم و گریه کردم. مثل بی‌پولی.

قربان تن زخمی‌ات بشوم یا امام حسین(ع). ولی قبول کن شماها نه مستأجری کشیدید نه بی‌پولی. من هنوز بدهی‌هایم را ندادم، چه کنم الآن اول ماهی؟

می‌گوید اسپاسمت خیلی شدید است. دو سه باری باید تزریق کنیم. می‌پرسد تا حالا تزریق نکردی؟ همه اینها را قبل از تزریق گفت. به نظرتان من می‌روم سه چهار ماه دیگر دوباره درد و خفت بکشم؟

بعد نوشت: حالا فکر کن شهریه سی روز یک باشگاه فیتنس در فرشته تهران کمترین صد میلیون تا بالاترین یک میلیارد و هفتصد. هه!‌

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.