تجربه شیرین تزریق دردناک بوتاکس

بازگشت سلحشورانه اسپاسم‌ها به پاهای محترم را تبریک و تهنیت عرض می‌نمایم. بازگشت شب‌های دردناک، پاهای دردناک و پیچ و تاب خوردن پاهای خشک شده در همدیگر. در تصور هم نمی‌گنجد می‌دانم، چه برسد به اینکه باور کنید.  

بوتاکس و ام‌اس: تجربه شخصی

یکم. سال ۸۶ یک زنبور عسل بینوا پایم را نیش زد. دو روز ساق پایم ملتهب و سنگین بود تا اینکه خواهرزاده‌ام شکاف کوچکی ایجاد کرد و با مکیدن نیش را بیرون کشید. بعدها که بحث زنبور درمانی در ام‌اس باب شد نمی‌توانستم درک کنم چطور درد نیش دهها تا صدها زنبور عسل بینوا را…Continue reading بوتاکس و ام‌اس: تجربه شخصی

ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

الهی‌، اگر از بیان مسألتم عاجزم، یا از اینکه چه بخواهم سرگردانم، پس به آنچه مصلحت من است راهنمایم باش، و عنان دلم را به سوی‌ آنچه خیر من است بگردان، که این برنامه‌ها از هدایتها و کفایتهای‌ تو بیگانه و عجیب نیست. ‌‌‌ بارخدایا، با عفوت با من معامله کن نــه بـا عدالـتـت.‌ ‌ از خطبه ۲۱۸…Continue reading ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

کت جادویی کاش تن من بود

اسپاسم‌هایم خیلی شدت گرفته‌اند. محکم‌ترین بالش را با مغزی و فیلینگ سخت درست کردیم گذاشتیم لای زانوهایم، شد ساعت شنی. می‌توانید تصور کنید؟ درد اسپاسم به تنهایی به کنار، سفتی بالش هم به استخوان‌های ران فشار می‌آورد انگار که الساعه است بشکنند. کارد به استخوانم رسید. دکتر آیرملو گفت می‌توانیم بوتاکس را امتحان کنیم. منشی…Continue reading کت جادویی کاش تن من بود

از مراتب عشق

  از ابتدای امسال پاهایم به طرز دردناک و اذیت کننده‌ای اسپاسم داشتند خصوصاً در طول شب و یا بعدازظهرها موقع خواب. خواب؟ چیزی بود که در تمام این مدت تعریفش را گم کرده بودم. تنها وقتی می‌شد بخوابم که لحظه‌ای بعد از پیچ و تاب بسیار پاهایم در یکی از پهلو رها می‌کردند و…Continue reading از مراتب عشق

ما بدو باکلوفن بدو!

  پنج شنبه عصر متوجه شدم که باکلوفن نداریم. یعنی در کشوی داروها هم موجود نیست. در واقع یادمان رفته بود که تبریز که بودیم و دکتر آیرملو دارو نوشته بودند، داروخانه‌چی گفته بود چون باکلوفن کم است، دویست تا نمی‌دهیم. اردیبهشت هم که دکتر صحرائیان خواست نسخه بنویسد گفتم نه دارو دارم. من از…Continue reading ما بدو باکلوفن بدو!