حمد خدای را که لباس عزت و کبریایی شایسته اوست، و این دو صفت را نه برای آفریدههایش بلکه به خود اختصاص داد، و آنها را قرقگاه و حریم خود نمود، و بر دیگران ممنوع کرد، و هر دو را محض جلالت و عظمت خویش برگزید.
[تکبر رأس گناهان]
و بر هر کس از بندگانش که در این دو صفت با او به ستیز برخاست لعنت مقرر کرد. آنگاه با این دو وصف فرشتگان مقرّب خود را آزمایش نمود، تا خاکساران آنان را از گردنکشان جدا کند.
پس با اینکه به آنچه در دلها مستور است و از غیوب هستی که از نظرها محجوب است داناست، خطاب به فرشتگان فرمود: «من بشری را از گل بوجود میآورم، چون او را ساختم و از روح خود در او دمیدم برای او سجده کنید. جز ابلیس تمام فرشتگان سجده کردند» که کبر و نخوت به او روی آورد، و به آفرینش خویش به آدم فخر کرد، و به خاطر ریشهاش که از آتش بود بر او تعصّب ورزید.
این دشمن خداوند پیشوای اهل تعصّب، و پیشرو گردنکشان است، که بنیاد عصبیت را بنا کرد، و با خداوند در لباس عزّت و کبریایی به ستیز برخاست و آن لباس عزّت را برخود پوشید، و جامه فروتنی و خاکساری را درآورد.
نمیبینید خداوند چگونه او را محض تکبرش به شدت تحقیر کرد، و به سبب گردنکشی به چاه سرافکندگی درانداخت؟ پس او را در دنیا طرد از رحمت نمود، و برای وی در آخرت آتش فروزان مهیّا ساخت.
از خطبه ۲۳۴ نهجالبلاغه
🔍 «مردم این خطبه را «قاصعه» (کوبنده متکبران) مینامند، این خطبه حاوی مذمّت ابلیس ملعون به خاطر استکبار و ترک سجودش نسبت به آدم علیه السّلام است، و اینکه او اولین کسی است که بر عدم پذیرش حق اصرار ورزید، و پیرو خودخواهی شد، و این خطبه مردم را از پیروی راه او برحذر میدارد.»
این خطبه طولانی است و فعلاً کارها دارم باهاش. اما، قصه خلقت آدم ابوالبشر است. هزاران هزار سال از آفرینش جهان گذشته و ابلیس که از جنّیان است شش هزار سال عبادت کرده است و کسی نمیداند به سال آسمانهاست یا زمین. ابلیس جزو مقربین شده و به فرموده امام علی(ع) چنان محبوب است که وقتی تسبیح از دستش میافتاد ملائکه برای برداشتن آن بر هم سبقت میگرفتند.
پس خداوند عالِم به کنه قلبها، گفت میخواهم خلیفهام را بر زمین خلق کنم. چگونه؟ با دستهای خودم! دیگر از کن فیکون خبری نیست. از گِل میخواهم آدم خلق کنم، آن هم نه هر گلی. از گلی بدبو. و در این کالبد گلی از روح خود خواهم دمید. کارم که تمام شد، به امر من بر او سجده کنید.
و حال شیطان را تصور کنید. آن همه محبوبیت و قرب و نزدیکی را جاهلانه و حاسدانه در خطر میبیند. خداوند گفته خلیفهاش را بر زمین میخواهد بیافریند، او که در نزدیکی عرش است احساس خطر میکند. چرا؟ چون بر این مخلوق از پستترین گلها، اهل سماوات قرار است سجده کنند. با دستهای خودش میسازد و از روحش میدمد. کار تمام است.
پس روز موعود خلف وعده میکند و برای خودش جایگاه تعیین میکند. که من از آتشم. به جای اطاعت از خداوند، ادعای عزت و کبریا میکند. میگوید نژاد من برتر است، من ژنم خوب است. و سجده به آدم نمیکند.
میشود اولین دشمن خدا، و نه فقط دشمن آدم و من و شما. میشود اول دشمن خدا و پیشوای اهل تعصب و گردنکشی. و خداوند با حقارت خط بطلان بر عبادتهایش میکشد و از بارگاهش اخراج میکند. جلوی چشم همان ملائکه بیرونش میکند. نفرینش کرده و دوزخ و آتش جهنم را مهیای آخرتش میکند. آتشی مهیای آتشی. آتشی که آن مخلوق از آتش را بسوزاند چگونه آتشی است ای انسان؟
سلام.
امروز فرصت شد چندتایی از پست های سیاسی و غیر سیاسی را خوندم و استفاده کردم.
خدا بر توفیقاتتون و به برکت قلمتون بیفزاید.