عبرت از مؤمنان پیشین

در احوالات مؤمنین گذشته اندیشه کنید، که چگونه در حال آزمایش و امتحان بودند! آیا از همه خلایق مشکلاتشان بیشتر نبود؟ آیا بیش از همه مردم در زحمت و رنج نبودند؟ آیا از همه مردم دنیا در تنگنای‌ بیشتری‌ قرار نداشتند؟
فراعنه آنان را برده خود ساختند، و به عذاب سخت کشیدند، جرعه جرعه تلخی‌ به آنان نوشاندند، پیوسته در ذلّت هلاکت، و مورد سلطه و استیلا بودند، چاره‌ای‌ ‌ برای‌ سر باز زدن، و راهی‌ برای‌ دفاع نمی‌‌یافتند.
تا چون خداوند جدیّت آنان را در صبر بر آزار در راه محبّتش، و تحمّل ناراحتی‌‌ها را در مسیر بیم و خوفش از آنان دید، گشایشی‌ از تنگناهای‌ بلا برای‌ آنان قرار داد، ذلّتشان را به عزّت و بیمشان را به امنیت تبدیل کرد، پس سلاطینِ حکمران، و پیشوایانِ راهنما شدند، و کرامت خداوند درباره آنان به جایی‌ رسید که خیالش هم درباره آنان نمی‌‌رفت.
بنگرید چگونه بودند زمانی‌ که اجتماعشان متّحد، خواسته‌هایشان متّفق، دلها معتدل و مناسب، دستها پشتیبان هم، و شمشیرها مددکار یکدیگر، چشم دلشان نافذ، و تصمیم‌هایشان یکی‌ بود! آیا با این خصال آقای‌ سراسر زمین نبودند، و بر جهانیان حکومت نمی‌‌کردند؟
از طرفی‌ به پایان کارشان نظر کنید که به کجا رسید زمانی‌ که بینشان جدایی‌ افتاد، الفتشان به پراکندگی‌ رسید، وحدت کلمه و دلهایشان به اختلاف مبدل شد، دسته دسته شده، به جنگ با هم برخاستند، خداوند لباس کرامت را از وجودشان به در آورد، و نعمت فراوانش را از آنان گرفت، و داستان زندگی‌ آنان در بین شما به عنوان درس عبرتی‌ برای‌ عبرت گیرندگان شما باقی‌ ماند.
از حال اولاد اسماعیل و اسحاق و یعقوب ـ درود خدا بر آنان ـ پند گیرید، چه اندازه احوالات با هم متناسب، و چقدر داستانها به هم نزدیک است! در امورشان به هنگام پراکندگی‌ و جدایی‌شان از یکدیگر دقت کنید، روزگاری‌ که کسری‌‌ها و قیصرها حاکم آنان بودند، آنها را از مرغزارها، و دریای‌ عراق، و سرزمینهای‌ سبز و خرّم ربودند، و به زمینهایی‌ که گیاه دِرَمْنه روید، و بادهای‌ سخت وزد، و زندگی‌ در آن مشکل باشد روانه نمودند.
آنان را فقیر و تهیدست، و در شغل شترچرانی‌ رها کردند، خوارترین امم از نظر خانه و مکان، و در بی‌‌حاصل ترین سرزمینها از نظر مسکن و مأوا ساختند، نه دعوت حقّی‌ که به آن چنگ زنند ، نه سایه الفتی‌ که به عزّتش تکیه نمایند.‌
‌‌احوالشان مضطرب، و قدرتشان پراکنده، و جمعیّتشان قرین تفرقه، گرفتار بلایی‌ سخت، و جهالتی‌ متراکم! که نتیجه کارشان زنده به گور کردن دختران، پرستش بتها، قطع رحـم، و غـارت پـی‌ در پـی‌ یکـدیگـر بـود.‌
از خطبه ۲۳۴ نهج‌البلاغه‌
🔍 نکته این خطبه اشاره به فرزندان حضرت ابراهیم علیه‌السلام است، تمام آنها. و نقطه پایان، زنده به گور کردن دختران و… است!
برای آنان که می‌اندیشند از کجا این اعمال جاهلی گریبان امتهای جزیره‌العرب را گرفت. از کجا شروع می‌کند این باب شهر علم نبی اکرم صلوات‌الله‌علیه و به کجا ختم می‌کند.‌

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.