از ایمانها ایمانی در دلها ثابت و برقرار، و ایمانی بین دلها و سینهها تا مدتی معین عاریتی و ناپایدار است. پس اگر از کسی به علّتی شرعی برای شما بیزاری حاصل شد او را واگذارید تا مرگش برسد، آن هنگام (اگر بر حال گذشته باقی بود) مرز بیزاری است.
وجوب هجرت بر همان اساس اولیّهاش باقی است. البته خدا را به مردم روی زمین از آنان که ایمانشان را پنهان دارند یا آشکار نمایند نیازی نیست. نام هجرت بر احدی واقع نمیشود مگر حجت خدا را در زمین بشناسد، کسی که حجت الهی را شناخت و به او اقرار کرد مهاجر است. و نام مستضعف بر آن که حجت به او رسید و گوشش آن را شنید و دلش آن را حفظ کرد صدق نمیکند.
معرفت به ما کاری است سخت و دشوار، آن را جز عبدی که خداوند قلبش را برای ایمان امتحان کرده تحمل نمیکند، و حدیث ما را فرا نگیرد جز سینههای امین، و عقلهای متین.
ای مردم، پیش از آنکه مرا نیابید از من بپرسید، که من به راههای آسمان داناتر از راههای زمینم، بپرسید پیش از آنکه فتنهای به شما روی آورد که چون شتر بیصاحب گام بردارد و مهار خود را لگدکوب کند، و عقول صاحب عقول را زایل نماید.
خطبه ۲۳۱ نهجالبلاغه
🔍 قسمت اول خطبه در تعریف وجوب هجرت و استضعاف مد نظر خداوند در آیه ۹۷ سوره مبارکه نساء یا آیه هجرت است: «کسانی که بر خویشتن ستمکار بودهاند، [وقتی] فرشتگان جانشان را میگیرند، میگویند: «در چه [حال] بودید؟» پاسخ میدهند: «ما در زمین از مستضعفان بودیم.» میگویند: «مگر زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید؟» پس آنان جایگاهشان دوزخ است، و [دوزخ] بد سرانجامی است.»
بر این اساس که قرآن ناطق و امیر مؤمنان میفرماید کار خیلیهایمان زار است و خوش به حال کسانیکه مهاجرند. من که ۱۴۰۰ سال بعد حجت خدا را شنیدم پذیرفته و اقرار کردم ذاتاً مهاجرم. اگر تحت حکومت طاغوت سر خم کنم و یوغش را بپذیرم دیگر مستضعف نیستم. اگر بلند شوم بروم جایی که نمیتوانم فرزندم را خودم را خانوادهام را از هجمه کفر حفظ کنم هیچ بهانهای نشانه استضعافم نیست. ای مهاجر ببین کجای زمین وسیع خداوند مناسب دین و آیین توست برو آنجا. اگر نه، بد سرانجامی خواهی داشت.
بارالها! ما را از زمره سینههای امین و عقلهای متین قرار بده تا در زمره مهاجرینت قرار گیریم و از سیطره هولناک فتنههایی که مؤمنین را سوزانده و غیرمسلمان از آن سالم بیرون رود کناره گیریم.
آمین یا رب العالمین.