میوه درختان ابدی

۱- دیشب داشتیم می‌رفتیم خانه هانیه دم در توقفی که داشتیم نگاهم دنبال پنجره‌ها کشیده شد به سرشاخه‌ها بالای پشت بام. امیر گفت درختچه‌اند دورتادور. یعنی طبقه آخر که ظاهرآ دو واحد است حیاط دارند و درختچه کاشتند. آخ خدا یاد کارتون کلروفیل افتادم. و به این فکر کردم که اگر خودم نمی‌دیدم هیچ پیش می‌آمد کسی در این شگفتی شریکم کند؟ که در ساختمانی که زندگی می‌کنم باغ سقفی داریم؟ که این ساختمان علاوه بر همه ملاحظات قشنگ دیگرش، چنان معمار خوش ذوقی داشته که وسط این دراز سازی‌های بی‌حد و اندازه، دلش با درختها بوده؟

۲- گوشی جدیدم اندروید شد. بعد از دوازده سال استیلای مرگ بر آمریکا بر ارتباطاتم، با گوشی جدید وارد دنیای عجیبی شدم. دل و روده خاطرات را از هزاره بیرون کشیده چطور؟ نمی‌دانم و نمی‌خواهم بدانم. اما دیدن هیچکدام از عکسها اندازه عکسهایی که سال ۹۱ در فیزیوتراپی آقای بهروزی گرفتیم غمگینم نکرد. یاد تحمیل فیزیوتراپی اشتباه با کافوهای غیراستاندارد فاجعه قلبم را مچاله کردند. ناله‌ها و فریادهایم. گریه امیر.

اگر تماشای چند عکس قدیمی بی‌کیفیت اینکار را می‌کند با من، آن‌روز، روز بی‌بازگشت، روز حسرت، با دیدن تصاویری که بیرون خواهند کشید، چه خواهد شد؟ آنچه مجرد و ابدی‌اشان کرده‌ام(+).

 

2 دیدگاه روی “میوه درختان ابدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.