وقتی کم‌فروشی می‌کنم!

شیطان در زخم زدن به دینتان قوی‌‌تر، و برای‌ فساد در دنیایتان آتش افروزتر است از کسانی‌ که آشکارا با آنان دشمنی‌ می‌ورزید، و برای‌ جنگ با آنها جمع می‌‌شوید. پس آنچه خشم و نیرو دارید بر دفع او به کار گیرید، و در این برنامه از کوشش همه جانبه دریغ نورزید.
به بقای‌ حق قسم که او نسبت به ریشه وجود شما فخر و ناز کرد، و از حسب شما عیبجویی‌ نمود، و نسب شما را پست شمرد، و با لشگر سواره‌اش به جانب شما تاخت، و با ارتش پیاده‌اش راه را بر شما بست، به هر مکانی‌ شما را به دام می‌‌اندازند، و دستتان را از راه هدایت قطع می‌‌کنند، با هیچ نقشه‌ای‌ نمی‌‌توانید از خواسته آنان امتناع ورزید، و با هیچ تصمیمی‌ قدرت ندارید آنان را دفع کنید، که دام آنان دریای‌ خواری‌، و حلقـه‌ای‌ تنـگ، و عرصـه‌گاه مـرگ، و جـولانـگاه بلاسـت.
پس آتش عصبیت و کینه‌های‌ جاهلیت را که در دلهایتان پنهان است خاموش کنید، چرا که این کبر و خودخواهی‌ در فرد مسلمان از خاطره انگیزی‌‌های‌ شیطان و ایجاد نخوتها و فسادها و وسوسه‌های‌ اوست. گوهر تواضع بر سر نهید، خرمهره کبر زیر پا اندازید، حلقه تکّبر از گردن  باز کنید، و فروتنی‌ را سنگر بین خود و دشمنتان یعنی‌ شیطان و لشگرش قرار دهید، زیرا این موجود  خطرناک را از هر ملّتی‌ لشگری‌ و یارانی‌، و پیاده و سوارانی‌ است.‌
‌‌
از خطبه ۲۳۴ نهج‌البلاغه‌
‌‌
🔍 دیروز این بخش از خطبه را بدون شرح رها کردم در حالی‌که موقع پررنگ کردن جملات بهشان فکر کرده بودم و گمانم این پریشانی ذهنی به خاطر بیداری دوباره هیولا باشد و درد چشم‌هایم. با عجله بحث را بسته‌ام.‌
پاراگراف اول اشاره روشن به جهاد اکبر دارد که مهمتر از جهاد با دشمن خارجی است. تا بنیان و بنیه خودت را ورزیده و ثابت نکرده باشی نمی‌توانی در جبهه دشمن خارجی پیروز شوی چون با اولین نه، دومین نه؟ سومین پیشنهاد وسوسه‌انگیز پایت خواهد لرزید و مثل فرمانده لشگر امام حسن(ع) به امام زمانت خیانت خواهی کرد. یا از ترس جان و حیله عافیت‌اندیشی به امامت پشت خواهی نمود. شیطان که رهایمان نمی‌کند. بسیار نزدیک به ما با کمانی مسلح و با قدرت زه کشیده مترصد است.
امام علی(ع) قسم جلاله می‌خورد و از دشمنی می‌گوید که به حسب و نسب ما توهین کرده پس چه می‌شود که گردن به زیر یوغش می‌نهیم؟ پول می‌دهیم می‌رویم کنسرت تتلو فحش بخوریم؟ دنبال مطامع غرب استعمارگر بدقول بد طینت وطن‌فروشی می‌کنیم؟ برای اسکندر دُم تکان می‌دهیم ولی برای غدیر گیفت می‌سازیم می‌فروشیم؟ ‌
در پست دیروز به نیزه گناه و چشم و ارتباطش با تکبر و تفاخر هم می‌خواستم بنویسم. در واقع باید می‌نوشتم. دو سه پاراگراف علمی هم اضافه کرده بودم اما به خاطر اطاله کلام پاک کردم (درباره اینکه ادراک ما تا حد بسیار بالایی متکی به پیامهای بصری است و اینکه اصلاً داده‌های بینایی تبدیل به ادراک می‌شوند مثلاً). یک مثال ساده، برای ارتباط چشم و تکبر، دیدن تفاوتهاست. چشم‌چرانی، چشم و هم‌چشمی، چشم‌داشت. این افعال منفی هستند اما همه گرفتارش هستیم. با دستاورد این افعال به مرور این ادراک ایجاد می‌شود که لابد من بالاترم اگر قدم بلندتر است مثلاً. طرف مقابل هم ممکن است قد بلندتر مرا نشانه برتر بودنم بداند و ابراز کند و ادامه ماجرا.
اما فروتنی چگونه سنگر می‌شود و حصار و امنیت از خطر حتمی؟ فروتنی یعنی چشم‌پوشی از برتری‌های احتمالی که داریم و هیچ دانستن خودمان و داشته‌ها و دانسته‌ها و کرده‌هایمان. همین یک فعل نه تنها ما را از خطوات شیطان حفظ می‌کند بلکه دیگران را هم نجات می‌دهد.
مثلاً عالم عالیقدری مثل علامه طباطبایی می‌گوید حاضر است تمام ۷۰ سال عبادتش را با یک شب پرستاری از بیمار عوض کند. آنطور عبادتی که او داشته. فروتنی می‌کند. من نوعی که کارم با بیمار است قوت می‌گیرم و از خطوات شیطان در امان می‌مانم که مبادا این پاداش عظیم را با منت گذاشتن، کم‌کاری یا آزار از دست بدهم. ‌خودش هم با پایین آوردن حق اعمالش پوزه شیطان را می‌مالد.‌
فروتنی سنگر است چون لشگریان شیطان هیچ بویی از فروتنی نبرده‌اند، پس اینجا خلع سلاح می‌شوند. اینجاست که فریادش بلند می‌شود، وقتی انسان به سجده در برابر پروردگارش پیشانی بر خاک می‌گذارد. ‌
ببخشید که مطلب را ناقص ارسال کردم، هنوز هم راضی نیستم. برای حمد سلامتی خود، بیماران را از دعا فراموش نفرمایید.‌

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.