گفت به امام رضا از طرفت گفتم سلام آقا

شنیدید انگار خواب بود؟ خواهر ساکن روستایم صبح زود مثل خواب آمد چند دقیقه‌ای ننشست از بس جعفری است و رفت. وقتی گفت باید سریع برود گریه کردم. خیلی گریه کردم. یکی در من گفت پشت سر مسافر گریه نکن. مسافر مشهدم سریع آمد عین یک خواب و رفت. انگار که خواب باشد.‌

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.