عمه پارتی این بار فرق داشت. رها گفت عمه درس دارم این هفته هر روز دو تا امتحان دارم. گفتم آفرین دخترم من هم دبیرستانی بودم مهمانی و ددر تعطیل بود. این شد که نیامد.
شب خوابم نیامد و بچهها فیلم نداشتند لذا گفتم هر سوالی که ذهنتان را مشغول کرده بپرسید اگر بلد بودم جواب میدهم.
مهدیه درباره ازدواج پسر سنی مذهب و دختر شیعه پرسید (سلام زبیرعزیز) که جواب دادم و قانع شد. الهه درباره اختلاس چای دبش و اینکه چطور با اینکه همه انسانها از یک پدر و مادر هستند (حضرت آدم و حوا علیهمالسلام) چهار گروه خونی داریم که در حد وسع جواب دادم. جمعه شب که در کانال استاد محمدی شاهرودی عزیز بودم ویدئویی دیدم تقریباً نزدیک به همین موضوع که خودم هم نمیدانستم و برای الهه فرستادم تا استفاده کند.
آقای محمدی گفتند حضرت آدم علیهالسلام ۶۰ فرزند داشتند و هیچ نسلی از قابیل بر جا نمانده. خیلی جالب بود.
الآن دو روز گذشته یادم نیست چه میخواستم در ادامه بنویسم. اما زینب، نوه خواهر جوانمرگم پرسید اگر کسی برود مثلاً اروپا و کشف حجاب کند، چطور میشود که با توجه به صحبتهای اخیر آقای جمشیدی جواب او را هم دادم.
زینب گفت من جای نماز شکرگزاری میکنم، هر شب قبل از خواب بابت همه چیزهایی که دارم از خدا تشکر میکنم که به لطف آنچه از آقای قرائتی و محمدی شاهرودی آموختم جواب این سوال را هم دادم.
عمه پارتی خوبی بود.اسم و شهرت هم بازی کردیم و به عنوان سلطان این رشته کاری کردم همه برنده شدند.
فردایش یعنی جمعه، ناهار هم ماندند و سالاد ماکارونی پختند که البته من دوست نمیدارم.
فعلآ همین یادم آمد. کما اینکه پنجشنبه صبح تسبیح و بچههایش و خواهرم هم با یک قابلمه بسیار بزرگ کلم پلوی بدون سبزی(باب میل انور من) آمده بودند که قلبم گرومپ گرومپ. بگذارید در پست دیگری بپردازم. خب؟
ممنون.
*مولوی