هویت‌سازی آمریکایی به سبک باربی و اوپنهایمر

حجت‌الاسلام احمد اولیایی

«چند روز پیش فیلم اوپنهایمر(Oppenheimer) و باربی (Barbie) را تماشا کردم. شاید در حدود ۶۰ سال است که کودکان جهان با عروسک باربری بازی می کنند و در دنیای خیال، خیال پردازی. عروسکی که حائز نمره بالا از نظر ظاهر فیزیکی ست و توانایی انجام هرکاری را در دنیای اسباب بازی ها دارد؛ گاهی خیاطی می کند، گاهی آشپزی و گاهی پزشک است و گاهی پرستار؛ نماد زنی توانا و زیبا با همه مهارت ها و کنش های اجتماعی. این بار اما عروسک باربی در فیلم سینمایی باربی از دنیای خیال زن‌سالارانه خود به دنیای واقعی مردسالاری کوچ می کند. گرتا گرویگ (Greta Celeste Gerwig) به عنوان یکی از موفق‌ترین فیلم‌سازان زن آمریکا کارگردانی کار و مارگورابی (Margot Robbie) بازی نقش باربی را برعهده دارند.

از طرف دیگر به طور همزمان شاهد نمایش فیلم دیگری از هالیوود با عنوان اوپنهایمر (Oppenheimer) هستیم. اوپنهایمر، تازه‌ترین فیلم کریستوفر نولان (Christopher Edward Nolan) با بازی بی‌نظیر کیلین مورفی (Cillian Murphy)، زندگی جی رابرت اوپنهایمر سازنده بمب اتم را به تصویر می کشد. فیلمی سه ساعته که در کنار خرده پیامهای مختلف حاوی یک پیام اصلی است؛ «انداختن بمب اتم بر روی هیروشیما و ناکازاکی جهان را نجات داد».

تصمیمی که هالیوود و سیستم پخش در آمریکا درباره زمان پخش این دو فیلم گرفت نکته اصلی این نوشته است. قرار بر این شد که این دو فیلم متضاد که یکی فانتزی، موزیکال و شاد است در کنار فیلم دیگر که یک درام جنگی، روانشناختی و دارای صحنه های تلخ است، با هم نمایش داده شوند. تا آنجا که «یوگنی متکویچ» با کمک هوش مصنوعی صحنه های ترکیبی از دو فیلم ساخت و مجموعه‌ی باربنهایمر (Barbenheimer) را خلق کرد.

اربنهایمر اشاره به رویدادی اینترنتی و هنری در بحث تبلیغات دارد که باعث شده مخاطبان با این دو فیلم زندگی کرده و خود به خود تبلیغات کنند و مهم تر از آن، ترکیب محتوای دو فیلم است. محتوایی که به ظاهر متضاد است، یکی فانتزی و یکی درام، یکی از جنس سبک زندگی و یکی از جنس جنگ، یکی از جنس عشق و دیگری از جنس خشونت.

اما در حقیقت باربی و اوپنهایمر بازنمای آمریکایی ست که یک طرفش سبک زندگی شاد را برای شما به ارمغان می آورد و قوای خیال و عینیت شما را در زیستی عرفی به بهترین شکل می سازد و طرف دیگرش قدرت سیاسی و نظامی و یکه‌تاز بودن و قهرمان بودن همیشگی آمریکاست که هم در صنعت با ساخت بمب اتم از همه جلوتر است و هم در اقدام، با پرتاب بمب، یک صلح طلب تمام عیاری‌است که جنگ جهانی دوم را پایان بخشیده و جان میلیون ها نفر را نجات می دهد.

سینمای هالیوود با بهره گیری از این تضاد، از تضاد ظاهری دو فیلم جلوگیری می کند و با ساخت ابعاد تصور یک «آمریکای برتر و تمام عیار» مخاطب را با خود همراه می کند. او به این تضاد پاسخ می دهد که آمریکا اگر باربی لطیف و صورتی را برای سبک زندگی شما و کودکانتان دارد، سلاح اتمی را نیز برای حفظ زندگی شما و کودکانتان دارد؛ «رفع تضاد با تضاد از طریق باربنهایمر».

بله، این تجلیلی بود از پدیده دو فیلم مطرح بر روی پرده های سینمای آمریکا و جهان اما تجلیلی برای گوشزد به خودمان که اینگونه باید «هویت سازی نسلی» کرد برای کسانی که اکنون در شکاف های تاریخی و فراموشی میراث تاریخی-اجتماعی جامعه ما سیر می کنند. ده ها موضوع حیاتی و ترکیبی در جامعه ایران برای ساخت فیلم های ترکیبی که سر و شکل هویت را با هم می سازند وجود دارد اما ما بدان بی توجهیم.»

 

🔍 البته کرونا و حماس و باب‌المندب ثابت کرد دیالوگ‌نویسی هالیوود دیگر نمی‌تواند پوششی برای پنهان کردن افول و فروپاشی امپراتوری آمریکا باشد.

دست لرزان نماینده آمریکا در سازمان ملل متحد بعد از وتوی آتش‌بس غزه را ببینید تا متوجه شوید.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.