یکم: خداوند در [آیه ۲] سوره ملک میفرماید: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُم» زندگی را آفریدم، یعنی همه هستی را آفریدم «لِیَبْلُوَکُم» تا شما را امتحان کنم، یک نکته مهم اینجاست که خداوند اول بر آفرینش مرگ تاکید میکند و بعد زندگی. یعنی نداشتنها را به داشتنها مقدم میکند. سپس میفرماید نداشتنها و داشتنها همه برای امتحان شماست و در عبارت بعدی بسیار مؤدبانه، کریمانه و لطیف میفرماید: « أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً » تا معلوم شود کدامتان بهتر عمل میکنید. یعنی خداوند اصلاً حرف بد عمل کردن نمیزند، بلکه میگوید خوب و خوبتر. مرحوم دولابی بر اساس همین آیات میفرمودند: شما اصلاً از بدیها حرف نزنید یعنی نگویید دروغ نگو. بگو خوب است همیشه راست بگوییم.
حجت الاسلام والمسلمین پناهیان
دوم: در سوره نساء میفرماید: لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَ لا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءاً یُجْزَ بِهِ وَ لا یَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیًّا وَ لا نَصِیراً (۱۲۳) وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقِیراً (۱۲۴)
به آرزوهاى شما و آرزوهاى اهل کتاب نیست! هر که بدى کند بدان کیفر داده مىشود و جز خدا، براى خویش سرپرست و یاورى نیابد (۱۲۳) هر فردى که کارهاى شایسته انجام دهد، چه مرد باشد و چه زن، در حالى که مؤمن باشد، پس آنان به بهشت وارد مىشوند و کمترین ستمى به آنان نمىشود (۱۲۴)
🔍 در این دو آیه هم اول خداوند از نداشتنها صحبت میکند که عمل سوء است و در آیه دوم درباره داشتنها که عمل صالح است. در آیه اول از جنبه اعتقادی وارد میشود که دلتان را صابون نزنید که یهودی مسیحی یا مسلمان که هستم اهل بهشتم. هر کدام کار بدی انجام دادید کیفر میبینید ولی باز هم کریمانه و لطیف میگوید جز من سرپرست و یاوری ندارید فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ به سوی من فرار کنید (ذاریات: ۵۰)
در آیه دوم جنسیت را هم پیش میکشد، که اگر مومن باشید چه زن باشید چه مرد هر عمل صالحی انجام بدهید پاداش شایسته ه شما میدهم که همان بهشت است. خداوند به اندازه سوراخ پشت هسته خرما به کسی ستم نمیکند. البته به شرطی که مومن باشد. اگر مومن نباشد از اجر دنیوی بهرهمند میشود و دیگر طلبی از خدا در آخرت ندارد.
🔍 سه واژه مرتبط با هسته خرما در قران آمده است: فتیل(نخ نازک وسط هسته خرما) سه بار در آیات ۴۹ و ۷۷ سوره نساء و آیه ۷۱ سوره اسراء. قطمیر(پوست نازک روی هسته خرما) در آیه ۱۳ سوره فاطر و نقیر (نقطه کوچکی در پشت هسته خرما) در آیه ۱۲۴ سوره نساء. (منبع)
آقای قرائتی میگوید مثالهای خداوند همگی فطری هستند جوری که هر کسی با هر زبانی و سطح سوادی متوجه منظور او میشود.
سوم: در آیه ۱۲۵ سوره نساء میفرماید:
وَ مَنْ أَحْسَنُ دِیناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّهَ إِبْراهِیمَ حَنِیفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِیمَ خَلِیلًا
و دین و آیین چه کسى بهتر از آن کس است که خود را تسلیم خدا کرده، در حالى که نیکوکار است و از آیین ابراهیمِ حقگرا پیروى کرده است؟ و خداوند، ابراهیم را به دوستى خود برگزید.
🔍 باز هم رسیدیم به مرد پرآوازه با دیوار کوتاه حضرت ابراهیم علیه السلام که خداوند میفرماید از آیین او پیروی کنید. در آیه ۱۲۳ سوره نحل هم خطاب به حضرت محمد صلوات الله علیه و آله میفرماید: «آن گاه به تو وحی کردیم که از آیین [یکتاپرستیِ] ابراهیم حق گرا پیروی کن که از مشرکان نبود.»
البته مستحضر هستید که حضرت ابراهیم علیه السلام شیعه حضرت علی علیه السلام بود. من هنوز در این مارپیچ پر از پرتقال تامسون اصل گیر افتادهام که چطوری به حضرت محمد صلوات الله علیه و آله وحی میشود که از آیین حضرت ابراهیم علیه السلام پیروی کند و در واقع دین همان اسلام است که اول مسلمان حضرت خلیل الله بوده و بعد همین خلیل الله شیعه وصی حضرت ختمی مرتبت بوده؟
همین الان یاد چیزی افتادم. کسی در ویراستی نوشته بود حضرت علی علیه السلام گفته است من اول و آخر هستم. تمام شد رفت پی کارش. حالا اگر از خداوندی یک مرتبه پایینتر بیاوریم که منظورش از اول و آخر بودن غیر از آن اول و آخر بودن خداوند است میشود کسی که پرتغال فروش اول بوده. بنابراین از همه انبیا غیر از پدرزنش بالاتر است هم حل شد.
به لطف ایزد یزدان این گره هم از اعتقادات من باز شد دیگر نه غمی ماند و نه همّی.
چهارم: در قشنگی زبان عربی اینکه آقای قرائتی میگفت حنیف یعنی پیرو حق و جنیف یعنی پیرو باطل.
پنجم: در خیلی از سخنرانیها و گفتگوها شنیده بودم که علت اینکه خداوند حضرت ابراهیم علیه السلام را خلیل خودش قرارداد این بود که بسیار صلوات میفرستاد. اما امروز که به تفسیر آیه ۱۲۵ سوره نساء آقای قرائتی گوش میدادم گفتند که علت خلیل الله شدن ایشان سجده فراوان و طولانی، نماز شب، رد نکردن سائل و مهمان نوازی بود و اصلاً به صلوات فرستادن پدر ادیان اشارهای نکرد. فکر میکنم اینکه من همیشه همه جا گفتم تنها کسی که دوست داشتم جای پدرم بود آقای قرائتی است پر بیراه نبوده است.
*شهریار