از نوشته‌های قدیمی -۲

اگر روزی به‌خود بیایم و چیزی از‌خود نیابم، آه چه دردآور روزی خواهد بود … ای دوست که لحظه‌های تنگ عذاب‌آوری را برای به‌چنگ‌آوردن دل‌ت تحمل کرده‌ام، لحظه‌ای در من توقف کن و ببین که چه‌قدر از تو بیزارم! من غمگینم. وقتی می‌پرسی پاسخی ندارم، ولی برای دل‌ کم‌طاقت بی‌تاب تنهایم، فقط می‌گویم که عاشق‌پیشه‌ای…Continue reading از نوشته‌های قدیمی -۲

از نوشته‌های قدیمی -۱

در این دنیای پرتزویر،گذشتن از پشت‌پرده‌ها آسان نیست؛چه‌بسا آن‌گاه که کنارش می‌زنی به‌جای پنجره دیوار باشد و به جای شیشه سنگ.  می‌خواهم بنویسم، می‌خواهم روی تمام شن‌های سرخ ساحل‌های پرعطش بنویسم رمز بزرگ زندگی دلگیری را که پر از رشک و حسرت و تنهایی است … می‌خواهم برای تو تنهاترین خوب دنیا بنویسم با کلماتی…Continue reading از نوشته‌های قدیمی -۱