ترسیده بودم ایمان‌م را مکدر کنی … تو!

مست‌ت می‌کنم … مست شو از دست‌های من، از چشم‌های من … زمانی‌که از روییدن لب‌هایت، خاک گونه‌هایم تر می‌شود … مست!   ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ   مرد بزرگی هستی، آنقدر بزرگ که نشود تصورش کرد … زمانی‌که آسمان اینقدر نزدیک شده است به زمین، و قامت تو، شکم آسمان را می‌درد، مرد بزرگی چون تو،‌در ذهن…Continue reading ترسیده بودم ایمان‌م را مکدر کنی … تو!

زرد، آبی … سفید!

یک توضیح کاملاً بی‌ربط! معمول بر این است در آیین نگارش از گیومه، برای بیان و نقل قول مستقیم از کسی، استفاده می‌کنند. یعنی وقتی جمله‌ای را انداختی داخل گیومه، یعنی این حرف من نیست. این نوشته‌ی من نیست.                                                            ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ   موهایش را زرد کرده بود، خیلی زرد. آنطور که مرد تاب داده…Continue reading زرد، آبی … سفید!