۱۶

مثل یک خواب بود، یا چیزی فراتر … مثل رویایی سحرانگیز که مشتاق باشی تا همیشه ادامه داشته باشد ولی … ناگهان با تلنگری عصبی از این شیرینی محروم شوی … مثل یک حس شیرین و مذاب که تن‌ت را به هوسی مرطوب بکشند … و من، سحرگاه در این حس غوطه‌ور بودم … ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ…Continue reading ۱۶

۱۵

شکوه کوه‌ساران را دوست دارم، مهی را که می‌گریزد از روی سنگ‌های سرد، سراشیبی‌ها و سربالایی‌هایش را، دست نیافتنی‌هایش را … بزرگی‌اش را، سکوت‌ش را … عروج‌ش را … و تو مرا از کوه‌ساران بیشتر دوست می‌داری. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بعد از اذان صبح روزی‌ که خان‌باجی آمد ده، کبلایی همراه نریمان و رجب‌علی رفتند سمت کوهول[۱]،…Continue reading ۱۵

۱۴

بعد از آن که علی را سرد و سفید و سفت پیدا کردند، مردم دور کبلایی جمع شدند، دوباره یادشان افتاده بود که عاقی پشت سر علی بوده، حال و روز قهرمان‌خان و مردن دختربچه‌اش، مردن علی با وضعیت رقت‌انگیزی که پیدا کرده بود، همه را با هم مرور کردند. کبلایی ساکت نشسته بود و…Continue reading ۱۴

لذیذترین موهبت

* در تکاپویی دلنشین، خوابی می‌شوی در میان پلک‌های بسته‌ام، دست‌هایم را از هم می‌گشایم و لذیذ‌ترین مهر دنیا را در بر می‌گیرم. عزیزترین موهبت زنده‌گی‌ام را در هاله‌ای درخشان از شکوفه‌های سیب می‌بویم. در این روزها و شب‌های آغشته به عشق، در این لحظات تب‌دار بی‌تابی‌هایم، دارم به معمولی‌ترین حضور در زنده‌گی‌ام خو می‌گیرم.…Continue reading لذیذترین موهبت

۱۳

سلیمان را توی اتاقک حیاط خلوت پیدا کرد و نشست کنارش. سلیمان سرش را انداخته بود پایین و داشت قنداق تفنگ را می‌سابید، پاهایش را دراز کرده بود و محل‌ش نگذاشته بود، آرام صدایش زد، تفنگ را سر و ته کرد که یعنی می‌شنوم، ‌بگو! گفت که خان فرستاده است پی‌ی کبلایی، سکینه طلاق خواسته،…Continue reading ۱۳

زنان

۱- یاخچی‌لیغا، یاخچی‌لیخ، هر کیشینین ایشی‌‌دیر /در مقابل خوبی، خوبی کردن کار هر مردی است یامان‌لی‌غا، یاخچی‌لیخ، نَر کیشینین ایشی‌دیر / در مقابل بدی، خوبی کردن کار مردِ مرد است. این ضرب‌المثل ترکی را خیلی دوست دارم. مادربزرگ‌م مدام ورد زبان‌ش بود این مَثَل … مادر مادرم!    ۲- این بلندترین داستانی است که تا کنون…Continue reading زنان