همین پارسال بود که وقتی میآمد عیادتم، تهدیدم میکرد. بیست سال و اندی بزرگتر است از من و مهربان است و اصلاً طور عجیبی است. از آن تیپهایی که میتوانی صد در صد بهاش تکیه بدهی و مطمئن باشی انجاماش میدهد. از آنهایی که هیکل درشتی دارند بدون پیه و چربی. از آن مادرهای عجیبی…Continue reading حاضریخور!
ماه: دی ۱۳۸۹
طعم آناناس
من هم دلم از آن خرسهای رنگی میخواست. کِش میآمدند و ترش بودند و طعم توتفرنگی یا موز میدادند. گران بودند ولی. چشمهایم را میدزدیدم که نبینم چطور میگیرد جلوی دوستاناش که برمیداشتند یکی یکدانه و هر روز ساعت دوازده ظهر توی راه مدرسه، نقشهها میکشیدم برای قاپیدنِ پاکتِ سبز شفافی که پُر بود از…Continue reading طعم آناناس
کلاه
کلاه گذاشتن که بد نیست. بستگی دارد به اینکه مفعول چه کسی باشد. فقط کلاه گذاشتن روی سر خویش است که ابداً بد نیست. یعنی کلاه گذاشتن کلاً خیلی خوشتیپانه است. طرف میبینی یک فقره کلاه [هر مدلی هم که نه] گذاشته است و یک شالگردن به طول طولِ خط استوا انداخته است دور گردناش…Continue reading کلاه
اشکهای من، آه … اشکهای من.
توی این فیلمها دیدید که قُلوپ قُلوپ اشک میریزد از چشمهای هنرپیشه و شالاپّی میچکد روی لباسش؟ حتماً دیدید. الآن، همینطور قُلوپ قُلوپ اشک هست که از چشمهام میچکد روی سینهی لباسام … حتی خجالت نمیکشم از دخترک دوازده سالهای که کنارم نشسته است و زیر چشمی نگاهم میکند و آه میکشد … چیزی سنگین…Continue reading اشکهای من، آه … اشکهای من.
زنده از آنیم که نمردهایم خوب!
دیشب، داشتم برای همسر جان و همزاد جان تالیاتلی میپختم. یعنی همزاد جان با آقای میم.الف تشریف برده بودند دَدَر، ما هم مشغول پُخت و پز بودیم و همسر جان مشغول نتگردی. بعد دور از جان، همزاد زنگ زد که حالِ میم.الف خوش نمیباشد و حتی بد هم میباشد و این است که دارند برمیگردند…Continue reading زنده از آنیم که نمردهایم خوب!
تنها دوبار زندگی میکنیم
مرگِ لعنتی بدموقعهایی پیدایش میشود. حس میکنی اگر وقت داشتی چه کارها که نمیکردی. به چه کسانی ابراز علاقه میکردی یا از چه کسانی انتقام میگرفتی یا حلالیت میطلبیدی. چه جاهایی میرفتی و میخوردی و … همهامان اینطوری هستیم. تا وقتی فرصت هست و از زمانِ مرگ بیاطلاعیم، زمان بینهایت است و پایانناپذیر. برای تمام…Continue reading تنها دوبار زندگی میکنیم