نه که اسماش را نشنیده باشم. حداقل هر باری که به وبلاگ سعید (+) سر میزدم، اسمش پای هر پُستش بود. ولی «رغبت» نداشتم به خواندناش. حتی وقتی مرداد، توی کافه اعیانِ تبریز، سعید یکی از کتابهاش را برایم با رواننویس سبز خوشرنگی امضا کرد هم چند صفحهای خواندم و بعد مثلِ کسی که ناخواسته…Continue reading ابن مشغله!
ماه: بهمن ۱۳۸۹
تایم لس
همهاش همین نیست. گاهی دلات چیزهایی را میخواهد، هوسِ چیزی را داری، دلتنگِ جایی هستی، مشتاقِ کسی که میافتی داخلش. «بیزمانی» را میگویم. خلأ زمانی نیست. نه که فارغ شده باشی از زمان. حتی بیاعتنایی به زمان هم نیست. فراموش کردنِ سه شنبهها و جمعهها نیست. چشمپوشی از عقربههای ساعتشمار، دقیقهشمار هم نیست. «بیزمانی» نوع…Continue reading تایم لس
عصر چهارشنبهای بود!
نمیدانستم امروز دوم بهمن باشد. گیر کردهام، ماندهام هنوز در دیماهِ پُر اتفاق. اگر بخواهم توضیح بدهم، طولانی میشود، خیلی طولانیتر از ــ انگار ــ روالِ معمول. میگویند من خیلی طولانی مینویسم و حتی خیلی تُند تُند [سلام حسین] اینروزها از همه میشنوم. برای همین است که دستم به نوشتن نمیرود. حتی با اینکه گفته…Continue reading عصر چهارشنبهای بود!
در باب اخلاق پزشکی
مدت زمانِ زیادی است که با دکترها کار میکنم. دکترها هم کسانی هستند مثل تمام آدمهای دیگر و جایزالخطا. ولی این دلیل نمیشود که با «خیال راحت» خطا کند. خطاهای پزشکی عموماً غیرقابل بازگشت و ترمیم هستند. مونا و آیدا حداقل دو مورد از خطاهای پزشکیی حاضر در نت هستند که من میشناسم. خیلیهای دیگر…Continue reading در باب اخلاق پزشکی
دندهی گوسفند را کباب نکنید!
اصولاً و کلاً آدمی نباید جوگیر بشود. ولی خوب دستِ آدم نیست که! چه برسد حوّا باشی. که بعد بروی این(+) را بخوانی و بعد بخواهی با چند تکه دندهی گوسفندی که توی فریزر ماندهاند چهکار کنی؟ یک سرچی بکنی و برسی به دستور پُختِ «کباب دنده کردستان». بعد بلند شوی سُساش را درست کنی…Continue reading دندهی گوسفند را کباب نکنید!
تخم مرغ
«آدم نا آشنا ممکن نیست بداند چه بلاهایی امکان دارد سر یک جوجه بیاید. از یک تخم بیرون میآید، چند هفتهای چیز پشمالوی کوچکی است به صورتی که روی کارتهای تبریک عید پاک میبینید، بعد به طور زشتی لخت میشود، مقداری از دانه و خوراکی که پدرتان با عرق ِ جبینش خریده میخورد، وبا و…Continue reading تخم مرغ