میم دختر خانم دکترمان بود، آن موقع که من تازه استخدام شده بودم، یعنی اواسطِ سال ۷۹، هنوز سه یا چهار سال داشت. خوشگل نبود، صورتاش گرد بود و خوب، دختر خانم دکتر بودن، دقیقاً عینِ همسر دکتر بودن، کلی برای آدم پرستیژ میآورد. میم را همه دوست داشتند. دکتر، خودش از خانوادهی فقیری بود،…Continue reading خشونت انگلیسی خوشگلتر از خشونتِ ایرانی است!
ماه: بهمن ۱۳۸۹
دورهی ما از اینها نداشتیم که!
البته، عنوانش هست «برنامهی کودک»، ولی کی گفته که نمیشود ما آدم بزرگها بنشینیم پای تماشای «ململ»؟ آن هم وقتی «خانم گُلی» ایستاده است آنجا و هی مزه میریزد و هی آدم دلش غنچ میرود و هی دلش میخواهد بچهتر بود تا بیشتر با آن خندههای یکهویی و چشمهایی که شیطنت و شادی ازشان فوران…Continue reading دورهی ما از اینها نداشتیم که!
بیایید بازی کنیم!
دیشب داشتم عکسهایم را مرتب میکردم: تکراریها را پاک میکردم، به درد نخورها را حذف میکردم و مشترکات را در پوشههای خاص با اسامی مختلف قرار میدادم. البته صد سالِ سیاه هم میگذشت ما با تمام ادعای دختر تبریزی بودنمان، عمراً اقدام میکردیم به این عملِ مبارک. آقامون لطف کردند درایوها را مرتب کردند، لذا…Continue reading بیایید بازی کنیم!
نقاشیهای دیواری
بچه که بودم یکی از سرگرمیهایم، ساختنِ تصویر با لکههای روی دیوارها یا کاغذها و پارچهها بود. اگر میشد، مدادی یا خودکاری دمِ دست بود، شکل را پُررنگ میکردم و گاهی کلاً کار دستِ آقای نقاش ساختمان میدادم که از اتفاق، فامیل دورمان بود و چقدر ممنون میشد از این عادتِ من که گُله گُله،…Continue reading نقاشیهای دیواری
در بابِ پیاز داغِ طلا و مس
آرامِ عزیز کامنتِ دوستی را در وبلاگش نمایش داده است که نسبت به «پیاز داغ»ِ فیلم «طلا و مس» اعتراض داشته است. گویا، خود آرام هم (+)، و البته یک سری از دوستان هم معترض بودهاند. اما نظر من غیر از این است. درست است که میگویند M.S، بیماری طبقهی ثروتمند جامعه است، ولی میدانید…Continue reading در بابِ پیاز داغِ طلا و مس
چگونه یک شبه میلیونر شویم؟!
یادم هست، محسن حاتمی یکبار که در مورد سیستم انتخابِ وبلاگِ برتر هفتسنگ صحبت میکردیم، گفت که ملاکِ انتخاب بر اساس میزانِ فعال بودن مدیر وبلاگ و ارائهی مطالبی است که به نظر منتخب، کارآمد باشد. یک چیزی در این حدود [حالا محسن نیاید گیر بدهد که چند تا واو و حمزه را جا انداختی!]…Continue reading چگونه یک شبه میلیونر شویم؟!
خانمچه و مهتابی
«خانمچه و مهتابی» روایتِ سنگینی است برای یک تئاتر. روایتِ شوربختیی زنانِ تاریخِ مملکتم. سه زن، از سه طبقه، با سه سرنوشت و سه بازیی تلخ، میرسند به نقطهای که خانمچه در آن نشسته است منتظر زایش. زایشِ افسانههای دور از باورهای نادرست و پندارهای ناشایست و رفتارهای نابخردانه با مقولهی «نازایی». «گلین»، «مهرو» و…Continue reading خانمچه و مهتابی