صورت آبی‌ات ای عشق.

کافی‌است چشمانم را ببندم، از خلال آبی‌ترین حفره‌ی عالم نورانی‌ترین تصویر تو را می‌یابم چلیپای بازوانت بر سینه، ایستاده در شرقی‌ترین حضور و من محو و خاموش و لرزان. مرا به آشناترین اسم صدا بزن نه به زیباترین صدا. غم را که گره خورده است بشکاف از سر آستین‌هایم. گریه را می‌شود به حاشیه دامن…Continue reading صورت آبی‌ات ای عشق.

سِحر پنجم یک شعر

من مست باشم تو عاشق و زمین خیس از عطشناکی رودی خاموش دستم گره خورده عشقه‌ای باشد سینه‌ات صخره‌ای من درد باشم تو سِحر پنجم یک شعر و کوه قبضه‌ای واژگون از هراس خون راه تاریک رود خاموش کوه واژگون زمین خیس تو عشق من مست باشم.

هر پدر و مادری بوی خاص خودشان را دارند.

خاطره‌ای از استاد شفیعی کدکنی به روایت شاگردانش ـ خانم فروزش. نقل از گوگل‌پلاس چند روزی به آمدن عید مانده بود. بیشتر بچه ها غایب بودند، یا اکثرا” رفته بودند به شهرها و شهرستان های خودشان یا گرفتار کارهای عید بودند اما استاد ما بدون هیچ تاخیری آمد سر کلاس و شروع کرد به درس…Continue reading هر پدر و مادری بوی خاص خودشان را دارند.

معرفی فیلم ـ دیکتاتور [قذافی]

«دیکتاتور» محصول ۲۰۱۲ به نویسندگی و بازی  Sacha Baron Cohen و کارگردانی  Larry Charles یک کمدی و از دسته بنجل‌های غربی است که به خوبی پیام حتی انحرافی‌اش را به صحت و سلامت به مخاطبش می‌رساند در مقابل فیلم‌های معناگرای ما که ناگفتنم به. از ظواهر امر پیداست که دیکتاتور همان قذافی است: زنان محافظ.…Continue reading معرفی فیلم ـ دیکتاتور [قذافی]

اینطوری!

یکی از محاسن اینترنت این بوده که تقریبا همه جای ایران و گاهی آن‌ورترها دوست و رفیقی پیدا می‌کنیم. بعد اسم این رفقا گره می‌خورد به اسم آن مکان. تعریف آلمان می‌شود ایمان ادیبی، فرانسه می‌شود میشل و ژیل، تعریف اصفهان می‌شود منیره کامران، رشت یعنی احمدرضا. ولی گاهی هم اسم اماکن گره می‌خورد به…Continue reading اینطوری!

نفحات نفت*

«باران گفت ــ مو آدم نمیتونم بکشم ــ یعنی مُرغن خداندار؟ صدای برهان بلند شد و یکنفس گفت ـ «مرغ نیسن! جانورن! مارن، اژدهان! ئومدن تو شهر ما ـ تو شرکت نفت، تو آب و برق، ادارات، شرکتها ـ بهترین حقوق، بهترین زندگی ـ ماشین، خانه، باشگاه، فرنیچر، فوق‌العاده، دوری از مرکز، بدی آب و…Continue reading نفحات نفت*

هرجایی‌آنه!

۱. سم (+) نوشته بود: «وبلاگ را یکی باید بنویسد. یکی که مثل من خوشبخت نباشد. “رضایت باعث نوشتن داستان های خوب نمی شه. رضایت و خوشبختی قابل توصیف نیست. مثل مه، مثل دود. شفاف و فرّار. تا حالا نقاشی رو دیدی که بتونه دود رو نقاشی کنه؟” – اگنس، پیتر اشتام» ۲. سرم پر…Continue reading هرجایی‌آنه!