پناه بر خدا

شیطان میان من و علی بد جور لانه کرده. شهرک‌سازی کرده است رسماً. طویله‌ها دارد پر از خر. گرفته افسار مرا و من چه راحت گول می‌خورم. می‌داند از کدام سوراخ وارد شود که تا دمپایی ابری چپ و راست حواله‌ام نشده، خوب بکِشدم سویی که می‌خواهد. کاش این همه افسانه نبود.

با ما در رفاه باشید

چندین بار پیش آمده بود که می‌رفتم خرید، مثلاً لباسی را قیمت می‌کردم فروشنده     می‌گفت خیلی گران است. یعنی به سر و وضع شما نمی‌خورد از این لباسها بپوشی، پس هرری. خیلی بهم برمی‌خورد و گاهی از لجم از آن لباس دو تا می‌گرفتم. چون چادری بودم یا چی؟ یک فیلمی نگار جواهریان…Continue reading با ما در رفاه باشید

تعقیبات

در وبلاگم نوشته بودم دکتر گوگل سوادش از دکتر ابراهیمیان بیشتر است و بعد رفتم پیش دکتر بافنده. کلی پول خرج کردم تا نهایت همان حرف دکتر ابراهیمیان را بشنوم. خب حق‌الناس بود باید همین‌جا می‌نوشتم که سواد دکتر ابراهیمیان از دکتر گوگل و حتی دکتر بافنده بیشتر است و البته وجدانش.  

فخرالجنان

اسم مادرم خدیجه خانوم بود. خدیجه خالی نه، خدیجه خانوم. من همیشه به اسم مادرم مباهات می‌کردم. بچه که بودم کیف می‌کردم اسم مادرم خدیجه خانوم است، انگار مادرم مدیر مدرسه باشد یا ماشین شاسی‌ بلند سوار بشود. وقتی در فرودگاه جده، مأمور جوان اسم مادرم را خواند و به‌به گفت و تکرارش کرد تنها…Continue reading فخرالجنان

جاریه

یک صندلی چرخان مشکی در اتاق عمل بیمارستان الزهرای تبریز هست که گوشه چپ پشتی‌اش با نخ بخیه دوخته شده است. آن را من دوخته‌ام. شاید نزدیک بیست سال پیش. از اتاقی رد می‌شدم که دیدم پشتی صندلی را عمداً پاره کرده‌اند. به کسی چیزی نگفتم. یک نخ بخیه استفاده نشده برداشتم و با حوصله…Continue reading جاریه

وقتی چشمات هم میاد دو ستاره کم میاد

دوازده سال پیش نوشته‌ام که آدم سحرخیزی هستم و قانون صبحانه سر وقت را رعایت می‌کنم. سالها سر وقت می‌خوابیدم و دیر اگر می‌شد سه‌شنبه‌ها بود که سریال پرستاران داشت. از همان شش سالگی هم مادر همراه برادرهایم بیدارم می‌کرد که آماده شوم برای روزهای مدرسه. آخ بچه‌های انقلاب رادیو. دارو سر وقت غذا سر…Continue reading وقتی چشمات هم میاد دو ستاره کم میاد